چکیده:
آقاعلی حکیم در رسالهای که ضمن حاشیه بر اسفار باعنوان رساله فی طریق الصدیقین نگاشت به تبیین نظر خویش درباره برهان صدیقین پرداخت. وی دو تقریر از برهان صدیقین ارائه کرد که تقریر نخست وی با اعتبار چهارگانه از حقیقت وجود، یعنی حقیقت وجود من حیث هی هی یا بشرط اطلاق یا بشرط تجرد و در نهایت بشرط صرافت، برهان صدیقین را تقریر نمود. این تقریر منحصربهفرد بوده، باید از نوآوریهای وی به شمارآورد. در این تقریر از راه مبدء نداشتن برای حقیقت وجود با چنین اعتبارات چهارگانهای استدلال کرد. در این مقاله برهان وی از چهار جهت مقدمات برهان، تقریر برهان، صدیقینبودن برهان و محذور در برهان صدیقین واکاوی شده است. لیکن تقریر دوم برهان وی نظیر برهان ملاصدراست. برهان وی با ملاصدرا و حکیم سبزواری نقاط مشترک و اختلافی دارد که به آنها اشاره شده است. تقریر اول برهان وی هر چند از جهاتی قابل مناقشه است، میتوان بهگونهای آن را تقریر کرد که منتج باشد.
In his On the Way of the Truthful Ones، a commentary on Mulla Sadra's Four Journeys، Agha Ali Hakim Zinoozi explains the argument of the truthful ones in two ways. The first being his own contribution، considers the reality of existence as unconditioned، conditioned as absolute، immaterial or pure. Here he argues from the fact that there is no origin for the existence، taking into account the above-mentioned four considerations. The present study assesses his argument from the viewpoint of its premises، its explanation، its being the argument of the truthful ones and the challenge such an argument faces. As to his second explanation، it is somewhat similar to that of Mulla Sadra. Despite having certain differences، his argument has something in common with Mulla Sadra and Sabzawari's argument. His first account of the argument is though questionable، it can be presented in a way that can be conclusive.
خلاصه ماشینی:
"اما اگر مراد آقاعلی حکیم از بشرط تجرد، صورت اول، یعنی بشرطلا باشد ـ چنانکه متبادر به ذهن همین معناست و ازاینگذشته، بهصورت دوم بهطور مستقل اشاره میکند ـ بدینصورتکه حقیقت وجود بشرطلا از هر گونه قیدی میتواند ما را به اثبات خدا برساند و به عبارت دیگر، حقیقت بشرطلا از وجود همان حقیقت واجب تعالی است، درست نیست و چند اشکال بر این فرض وارد است: اشکال اول: واجب تعالی مقید به قیود میشود بشرطلا، اعتبار عدمی از حقیقت وجودی است.
نقد و بررسی اعتبار اطلاق از حقیقت وجود که تقریر مشهوری از برهان صدیقین خواهد بود، اشکالهایی دارد که بههمین دلیل نمیتوان این تقریر را تمام دانست: اشکال اول: حقیقت مقید به اطلاق نمیتواند واجب تعالی باشد اینگونه نیست که در چنین اعتباری از حقیقت وجود، هیچگونه قیدی وجود نداشته باشد و حقیقت وجود به هیچ قیدی تقیید نخورده باشد، بلکه اطلاق در لابشرط قسمی، قیدی از قیود است که حقیقت وجود را تقیید میزند.
پس چون برهان بر حقیقت وجود مطلق یا همان لابشرط اطلاقی استوار شده است و صرف اعتبار آن کافی است که به وجوب ذاتی، وحدت ذاتی و نظایر آن متصف شود، از اینجا معلوم میشود مراد آقاعلی حکیم از حقیقت مطلق، اطلاق در برابر تقیید نیست، بلکه اطلاقی است که به این اطلاق نیز مقید نخواهد بود.
به نظر نگارنده، استناد این قسم دوم به مراد حضرت بسیار بعید است، بلکه به نظر میرسد ایشان فقط به قسم اول اشاره دارد؛ زیرا وجود ممکن بذاته نمیتواند ما را به واجب تعالی برساند؛ چراکه ممکن اولا نقصها و قیدها همراه است و ازاینرو، برای رسیدن به خدا به تجرید از نقصها و قیدها نیاز داریم، و ثانیا راه رسیدن از ممکن به خدا تنها از طریق برهان ان است."