چکیده:
در قرآن کریم از پیمان های گوناگونی یاد شده که خدای سبحان از انسان ها گرفته است. یکی از این پیمان ها، میثاقی است که در آیۀ 172 سورۀ اعراف آمده است؛ براین اساس، خدای سبحان تمام فرزندان بنی آدم را از پشت آنان گرفته، تکتک ایشان را بر خودشان شاهد قرار داده، از آنها بر ربوبیت خویش اقرار گرفته است و همۀ آنان اعتراف کرده اند. این آیه از پیچیده ترین آیات میثاق است که بیشتر مفسران نتوانسته اند آن را به درستی تبیین کنند. در این مقاله، ابتدا به مهمترین دیدگاههای مفسران پیشین و اشکالات آنها اشاره می کنیم. سپس دربارۀ دیدگاه علامه طباطبائی و قوت ها و ضعف های آن از نگاه علامه جوادی آملی سخن می گوییم. در پایان، دیدگاه علامه جوادی آملی را تبیین و به برخی از مهمترین مباحث دربارۀ آن اشاره میکنیم.
أشار الله سبحانه وتعالی فی محکم کتابه إلی مختلف المواثیق التی أخذها من الإنسان. یعد المیثاق الذی ذکر فی الآیة 172 من سورة أعراف من جملة هذه المواثیق، حیث قال الله تبارک وتعالی: وإذ أخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم وأشهدهم علیٰ أنفسهم أ لست بربکم قٰالوا بلیٰ شهدنٰا. تعتبر الآیة المذکورة آنفا من أکثر آیات المیثاق تعقیدا، ولم یستطع الکثیر من المفسرین تفسیرها تفسیرا صحیحا. یشیر الباحث فی هذه المقالة بادئ ذی بدء إلی أهم وجهات نظر المفسرین المتقدمین ویسلط الضوء علی الإشکالات المثارة حولها. ومن ثم یتناول أطراف الحدیث حول رؤیة العلامة الطباطبائی ومواطن الضعف والقوة فیها من منظار سماحة العلامة جوادی الآملی. وفی نهایة المطاف یقوم ببیان رؤیة سماحته، کما یلمح إلی أهم المواضیع المطروحة حول نظریته.
خلاصه ماشینی:
"آیۀ یادشده به این راه اشاره میکند و با آیات مربوط به فطرت، مانند ﴿فأقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن أکثر الناس لا یعلمون= (روم/30) و ﴿و نفس و ما سوئها * فألهمها فجورها و تقوئها= (شمس/7 ـ 8) هماهنگ است (جوادی آملی، 1392: 31/113)؛ بنابراین، اولا راه فطرت، غفلتبردار و زوالپذیر نیست؛ زیرا براساس آیۀ سی سورۀ روم بههیچرو نمیشود انسان فطرت خود را عوض و جابهجا کند؛ گرچه میتواند آن را تضعیف و زیر خاک غضب و شهوت دفن کند: «و قد خاب من دساها» (شمس/10) چنانکه میتواند آن را رشد دهد و شکوفا کند: «قد أفلح من زکاها» (شمس/9)؛ ازاینروست که فطرت موحدانه انسان، راه هرگونه بهانهای را در قیامت بهروی او میبندد: ﴿أن تقولوا یوم القیامة إنا کنا عن هذا غافلین * أو تقولوا إنما أشرک آباؤنا من قبل و کنا ذریة من بعدهم أ فتهلکنا بما فعل المبطلون= و هیچکس در هیچ وضعی بهانه ندارد که بگوید من غافل بودم یا در محیط کفر تربیت شدم و به مسائل توحیدی دسترسی نداشتم یا مرا شستوشوی مغزی داده بودند؛ ثانیا این راه در همۀ حالات، در تمام انسانها و در همۀ دورهها و سرزمینها حضور و ظهور دارد؛ حتی ملحدانی که فقط زندگی مادی دنیایی را باور دارند: ﴿و قالوا ما هی إلا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما یهلکنا إلا الدهر= (جاثیه/24) هنگام خطر کسی را میخوانند که در مهار همۀ قدرتها توانایی دارد و قلبشان وی را میپذیرد؛ چنانکه مشرکان در سفر دریایی توأم با خطر، موحدانه و مخلصانه سرگرم نیایش با خدا میشوند: ﴿فإذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدین ..."