چکیده:
در مقاله حاضر، با بررسی گرایش میرزا فتحعلی آخوندزادهبه انجمن فراماسونری و ارتباطش با اعضای فراموش خانه ملکم خان ، به نمایشنامه نویسی او از منظر این ارتباط پرداخته ایم . در این پژوهش ابتدا گرایش آخوندزاده به محافل فراماسونری در تفلیس و ارتباط او با فراموش خانه ملکم خان اثبات و به مولفه های فکری مشترک او با فراموش خانه ملکم خان و اعضای آن اشاره و سپس جایگاه نمایشنامه در اندیشه آخوندزاده تبیین شده است . همچنین نشان داده ایم چگونه انتخاب قالب نمایشنامه از جانب آخوندزاده ، در هماهنگی و سازگاری با گرایش های فراماسونری او بوده است . در همین زمینه نمایشنامه «حکایت مسیو ژوردان ، حکیم نباتات و درویش مستعلیشاه مشهور به جادوگر» تحلیل و بازتاب اندیشه های فراماسونری در آن نشان داده شده است .در این نمایشنامه مسیوژوردان ، نمایندة بینش عقلانیای است که باب میل آخوندزاده و همفکرانش در فراموش خانه بود. شهبازبیگ هم که جوانی اهل دانش و شیفته رفتن به فرنگ است ، نمونه ای از تحصیل کردگان زمان آخوندزاده است که خواهان بهره گیری از علوم فرنگ هستند. در مقابل این جبهه ، درویش مستعلیشاه و شخصیت های زن داستان قراردارند که جهان توسعه نیافته و دور از عقلانیت را نمایندگی میکنند و از نظر آخوندزاده وجه بارز فرهنگ شرق هستند.
خلاصه ماشینی:
"واکاوی اندیشه های ماسونی آخوندزاده با تکیه بر نمایشنامۀ مسیو ژوردان 1 خدایار صائب دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سمنان (از ص ١٢١ تا ١٤٠) تاریخ دریافت مقاله :١٣٩٤/٢/١٥،تاریخ پذیرش مقاله :١٣٩٤/٦/٣٠ چکیده در مقالۀ حاضر، با بررسی گرایش میرزا فتحعلی آخوندزادهبه انجمن فراماسونری و ارتباطش با اعضای فراموش خانۀ ملکم خان ، به نمایشنامه نویسی او از منظر این ارتباط پرداخته ایم .
گذشته از محتوا و درون مایۀ نمایشنامه ها که درصدد تهذیب اخلاقی و تربیت مخاطب و برای توسعه و ترقی جامعه است ، ساختار نمایشنامه و تئاتر هم ، به سبب مبتنی بودن بر رودررویی و گفت وگو، در ذات خود، اندیشۀ تساوی حقوق اجتماعی انسان را نمایندگی میکند که مهم ترین مؤلفۀ فکری مشترک میان فراموش خانه و آخوندزاده است ؛ به گفتۀ امجد: «با ورود تئاتر به ایران ، برای نخستین بار در فرهنگ مکتوب ایرانی، نظام هرم وار اجتماعی نفی میشود و قاعدة این هرم به لحاظ ادبی همان اندازه اعتبار و ظرفیت و موضوعیت مییابد که رأس آن و قالب گفت وگوی رودررو (دیالوگ ) در عمل گدایی را به شاهی مقابل مینشاند و از این طریق تفکر برابری انسان ها در بعد اجتماعی را که انقلاب مشروطیت نتیجۀ آن است ، به مثابۀ بنیاد ادبیت جدید طرح میکند» (١٣٧٨: ٥٧)."