چکیده:
چکیده به علت نسبت وثیق میان علم و فلسفه از یک سو و نسبت وثیق میان فلسفه و مابعدالطبیعۀ فارابی و ابنسینا با الهیات و دین از سوی دیگر، علوم تجربی و طبیعی در اندیشۀ این دو فیلسوف ایرانی و مسلمان در ابعاد و مسائل متعددی با الهیات فلسفی که در مابعدالطبیعۀ مد نظر این دو ذیل حکمت نظری شاخۀ الهیات طرح شده است گره خورده و از مبانی این زیرشاخه تغذیه کرده است. در این نوشتار تلاش میشود، در چند موقف اساسی، پیوندهای علوم طبیعی و تجربی با مابعدالطبیعه و بهویژه الهیات فلسفی بیان شود و در نهایت نشان داده شود که گفتمان علوم طبیعی و تجربی نزد این دو دانشمند و فیلسوف متمایز از گفتمان علوم تجربی در دنیای جدید است
خلاصه ماشینی:
به نظر می رسد، گذشته از مباحث پیش گفته ، به ویژه میل حقیقت جوی فلسفه به شناسایی ذات امور اعم از فراطبیعی ، ریاضـی و طبیعـی و زیرشـاخه هـای فلسـفة علمی (همان : ١٢٤) و نتایج برخاسته از این میل در بعد هستی شناسی ، معرفت شناسـی و در این جا به طور خاص در فلسفة علم فارابی و ابن سینا، دو مسئلة دیگر یعنی نقش دانش های نظری در استکمال نفس انسان و اولویت دانش مابعدالطبیعه بر دو دانش دیگر در این مهم و هم چنین ترسیم نوعی جهان بینی مبتنی بر توحید اسلامی نیز در طبقه بنـدی علـوم مـد نظـر ابن سینا دخیل بوده است (نصر، ١٣٨٥: ٣).
علاوه بر این ، برکنار از نقدهایی که امروزه به «سیطرة کمیت » در علوم و حتی فلسفة جدید و معاصر غرب و پدید آمدن وضعیتی به نام «عصر تصویر جهان » و در نتیجه سکولار شدن علوم و طبیعت متجسم شده در این تصویر شده و می شـود (لگـن هـاوزن ، ١٣٨٢: ٢٧٩-٢٨٠؛ گنون ، ١٣٦١: ١٦)، باید توجه داشت که ریاضیات و نگاه کمی در علم پیشـامدرن بـه طـور کلی و در این جا علوم مد نظر فارابی و ابن سینا همواره در نسبت با وجه کیفیت طرح شـده است که ناظر به ذات و صورت اعیان و امور است .