چکیده:
این مقاله به بررسی سیاست خارجی روسیه در قبال بحران اوکراین میپردازد و در پی این است که الگوی رفتاری روسیه در این بحران را مورد تحلیل و کنکاش قرار دهد و در این راستا این پرسش را مطرح میکند که چرا روسیه در قبال بحران اوکراین رویکرد تهاجمی درپیش گرفت و هدف روسیه از اتخاذ این سیاست چه بوده است؟ بحران اوکراین و الحاق شبهجزیره کریمه به روسیه، وضعیتی جدید را در مناسبات بینالمللی ایجاد کرد. این بحران باعث تقابل قدرتهای بزرگ در صحنه منطقهای و جهانی شد. فرصتطلبی روسیه از این بحران و رویارویی با آمریکا و غرب برای نمایش قدرت خود در عرصه جهانی، دوران جنگ سرد را به ذهن متبادر میکرد. روسیه درصدد تقابل نظامی با غرب نیست. این کشور ازیکسو با توجه به برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در سوریه و تسلط بشار اسد بر مناطق استراتژیک کشورش و از سوی دیگر، پیروزی در خارج نزدیک و تسلط بر شبهجزیره کریمه، درصدد بیشینهسازی قدرت خود در برابر قدرتهای بزرگ دیگر است. برای تبیین این موضوع از رویکرد نظری رئالیسم تهاجمی بهره گرفته شده است.
خلاصه ماشینی:
اما به علت ناتواني در اداره امور بار ديگر قدرت به افراد طرفدار روسيه واگذار شد و به دليل موقعيت ژئواکونوميکي آن ـکه ترانزيت ٨٠ درصد گاز طبيعي وارداتي اروپا از آن مي گذرد، به عرصه قدرت نمايي جديد مسکو در عرصه منطقه اي و جهاني تبديل شده است ؛ به گونه اي که روسيه با الحاق شبه جزيره کريمه به خاک خود و سپس حمايت از روس گرايان در نقاط ديگر اوکراين ، وضعيتي جديد در مناسبات بين المللي ايجاد کرد که حتي به تحريم هاي روسيه از سوي اتحاديه اروپا و آمريکا نيز منجر شده است .
با توجه به اين موارد، هدف اساسي اين مقاله شناخت و بررسي دلايل و انگيزه هاي روسيه از در پيش گرفتن اين سياست در عرصه بين المللي و منطقه اي است و اين پرسش را مطرح مي کند که چرا روسيه در بحران اوکراين هم در قبال اوکراين و هم در قبال غرب رفتار تهاجمي از خود بروز داده است ؟ چه دلايل و انگيزه هايي در توجيه اين رفتار نقش داشته اند؟ در پاسخ به اين پرسش اين فرضيه مورد آزمون قرار خواهد گرفت که علت اصلي رويکرد تهاجمي روسيه در قبال بحران اوکراين ، بيشينه سازي قدرت در عرصه منطقه اي و بين المللي بوده است و عوامل و انگيزه هايي چون انرژي ، ترانزيت ، چندجانبه گرايي ، ژئوپليتيک ، هويت مستقل و متمايز روسي ، و نئواوراسياگرايي در آن نقش بسيار مهمي داشته اند.