چکیده:
یکی از مهمترین دغدغه های متفکران و فلاسفه، شناخت حقتعالی و صفات و اسمائش است. عمده تفکر در خصوص صفات خداوند متعال تقسیم آن به صفات ثبوتیه و صفات سلبیه است. اما در مقابل تفکر رایج، دیدگاه دیگری است که اتصاف خداوند به صفات ثبوتی را انکار نموده و تنها صفاتی که خداوند به آن متصف است، صفات سلبیه می داند، این دیدگاه که به نظریه الهیات سلبی یا الهیات تنزیهی مشهور است و در راس این نظریه قاضی سعید قمی و ابن میمون اندلسی بوده، بر این اعتقاد است که آنچه که به عنوان صفات ثبوتیه درمورد حق تعالی ذکر می شود، به سلب نقیضشان بر میگردند؛ آنها میگویند با توجه به این مطلب که اصالت از آن ماهیت است نه وجود ونیز بین وجود حقتعالی و وجود مخلوقات اشتراک لفظی است و سنخیت بین وجود خداوند متعال و سایر موجودات نیست، لذا حقتعالی فقط به صفات سلبیه متصف است.
خلاصه ماشینی:
"اما در مقابل تفکر رایج، دیدگاه دیگری است که اتصاف خداوند به صفات ثبوتی را انکار نموده و تنها صفاتی که خداوند به آن متصف است، صفات سلبیه می داند، این دیدگاه که به نظریه الهیات سلبی یا الهیات تنزیهی مشهور است و در رأس این نظریه قاضی سعید قمی و ابن میمون اندلسی بوده، بر این اعتقاد است که آنچه که به عنوان صفات ثبوتیه درمورد حق تعالی ذکر می شود، به سلب نقیضشان بر میگردند؛ آنها میگویند با توجه به این مطلب که اصالت از آن ماهیت است نه وجود ونیز بین وجود حقتعالی و وجود مخلوقات اشتراک لفظی است و سنخیت بین وجود خداوند متعال و سایر موجودات نیست، لذا حقتعالی فقط به صفات سلبیه متصف است.
اما اگر این مفاهیم امور اعتباریه باشد کما اینکه مخالفین نظریه ما تصور می کنند لازمه اش تکثر حیثیات در ذات است چون حیثیت اینکه ذات چنین باشد غیر از حیثیتی است که ذات بگونه دیگر باشند و به براهین قطعی، عقلی و نقلی ثابت شد که تکثری در مرتبه احدیث نیست نه در معانی حقیقیه، نه در جهات و حیثیات اعتباریه» (قمی،1373،3، 113) طریق معرفت الهی از دیدگاه قاضی سعید قمی: قاضی سعید قمی برخلاف دیدگاه رایج متکلمین و فلاسفه که طریق معرفت حق تعالی را شناخت اسماءو صفات حق تعالی می دانند، وی با تمسک به حدیث نهم که در باب دوم شرح توحید صدوق ذکر شده است راه معرفت الهی را اینگونه بیان می کند «معرفت خداوند اولا نظر و تأمل در آیات و نشانه های الهی است و آن آیات مخلوقات خداوند هستند و مخلوقات نشانه های سلطنت الهی و محکم ترین دلیل و برهان الهی می باشند از آن جهت که خلایق مظاهر کمالات الهی و جولانگاه انوار خداوند باریتعالی هستند و ظاهر در هر شیء، خداوند و اسمائش می باشند و آنچه که وجود حقیقی است خداوندی هست که متوحد در صفاتش است."