چکیده:
این پژوهش با هدف بررسی مبانی معرفت شناسی تعلیم و تربیت چندفرهنگی، به روش کیفی از نوع پژوهش فلسفی: تحلیل مفهومی، انجام گرفت. حوزه پژوهش شامل کتابها، مجلات و نوشتههای مرتبط با موضوع پژوهش بود که جهت نمونهگیری نیز به علت کثرت منابع در این حوزه از مکتوبات چاپی و دیجیتالی که برای محقق قابل دسترسی بود، استفاده شد. در این پژوهش جهت گردآوری اطلاعات از نمونه فیشهایی که به وسیله پژوهشگر طراحی شده بود استفاده گردید. روش تجزیه و تحلیل در این پژوهش به شیوه تحلیل مفهوم، تفسیر مفهوم و استنتاج نظری بود. یافتههای پژوهش بیانگر این بود که دو ریشه و مبنای فلسفی عمده تعلیم و تربیت چندفرهنگی عبارتند از: پست مدرنیسم و نظریه انتقادی. بر اساس نتایج تحقیق مبانی معرفت شناسی تعلیم و تربیت چندفرهنگی عبارت بود از: اعتقاد به نسبیت گرایی، رد هرگونه حقیقت ثابت (مطلق) و در مقابل اعتقاد به حقایق محلی مبتنی بر مشاهدات عمومی مردم یا قراردادهای روش شناختی و پژوهشی عالمان و دانشمندان، رد دانش عینی یا عینیت گرایی و به جای آن قبولی نظریه ذهنیت متقابل؛ نفی قطعیت ها و جزم اندیشیهای پوزیتیویستی در حوزه روش شناسی متدولوژی علمی؛ نفی مرزبندیهای تصنعی میان رشتههای دانش بشری و به جای آن طرفداری از رویکرد میان رشته ای در علوم.
خلاصه ماشینی:
بر اساس نتایج تحقیق مبانی معرفت شناسی تعلیم و تربیت چندفرهنگی عبارت بود از: اعتقاد به نسبیت گرایی، رد هرگونه حقیقت ثابت (مطلق) و در مقابل اعتقاد به حقایق محلی مبتنی بر مشاهدات عمومی مردم یا قراردادهای روش شناختی و پژوهشی عالمان و دانشمندان، رد دانش عینی یا عینیت گرایی و به جای آن قبولی نظریه ذهنیت متقابل؛ نفی قطعیت ها و جزم اندیشیهای پوزیتیویستی در حوزه روش شناسی متدولوژی علمی؛ نفی مرزبندیهای تصنعی میان رشتههای دانش بشری و به جای آن طرفداری از رویکرد میان رشته ای در علوم.
بر همین اساس آموزش چندفرهنگی و ضرورت آشنایی افراد با مبانی فلسفی و پیامدهای بی توجهی به آن در شرایط امروزین یکی از اولویتهای اساسی نظامهای آموزشی هر جامعهای، به ویژه جوامعی است که در ماهیت خود از تنوع فرهنگی قابل توجهی برخوردار هستند (Banks " Banks, 2005)؛ زیرا در پرتو گسترش و همگانی شدن گفتمان تکثر فرهنگی در عرصه جهانی، امروزه این امر به میزان زیادی پذیرفته شده است که در یک جامعه چندفرهنگی به جای اتخاذ سیاست همانندسازی گروههای پراکنده فرهنگی در یک فرهنگ همگن، میتوان بدون تهدید وحدت عام سیاسی یک جامعه ملی، حقوق سیاسی، اجتماعی ـ فرهنگی برابری را برای همه گروههای قومی به رسمیت شناخت (Sinayi " Ebrahim Abadi, 2006).
این رویکرد سبب بهبود رشد شناختی و اجتماعی دانشآموزان (Araghye " Fathi Vajargah, 2012)، کمک به گسترش، درگیری فعالانه آنها در فرایند تعلیم و تربیت (Nieto " Bode, 2008)، کسب غرور فرهنگی و هویت قومی (Ogo Okoye, 2011) جامعه پذیر کردن دانشآموزان (Askarian, 2007)، منبعی غنی برای یادگیری (Sadeghi, 2012)، و مهمتر از همه موفقیت و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان (Ogo Okoye, 2011; Javadi, 2000) را در پی خواهد داشت.