چکیده:
شکوفایی ورونق اقتصادی جامعه نقش عمده ای در تعیین مسیر تحولات تاریخی و حرکت جامعه به سوی پیش رفت ایفا می کند. پیوند ناگسستنی اقتصاد با دیگر مسائل، عامل تأثیر گذار بر این حرکت بوده است. رویکرد این پژوهش بیش از هر چیزی توصیف و بررسی تعامل نهادحاکمیت بااقتصادجامعه درعصرصفویه است. اهمیت این موضوع وقتی آشکار می گردد که وضعیت اقتصادی دوره صفوی به صورت سلسله حوادث سیاسی زمان هر کدام از پادشاهان صفوی دقیق تر و جامع تر مورد ارزیابی قرار گیرد و این شیوه ،هدف اصلی از انجام این پژوهش است. مقاله به تبیین وضعیت ایران با رویکردی به اوضاع اقتصادی حاکم بر جامعه ایران در دوره اول عصر صفوی(907-996ق)اشاره دارد .تأثیر ونسبت دومقوله حاکمیت واقتصاد در این پژوهش محور اصلی بحث می باشد. درخاتمه مقاله نیز به رهیافت های جدیدی که باانجام این پژوهش حاصل گردید اشاره شده است. مهم ترین سئوال پژوهشی که مقاله درپی پاسخ دادن به آن است اینکه مبنای تعامل دولت صفوی بانهادهای اجتماعی واقتصادی این دوره چگونه بود؟ به عنوان یک پاسخ مختصر به این سئوال باید گفت که رابطه حکومت و حاکم با توده مردم و بازار در این دوره، رابطه عمودی بود. یعنی سلطه جویانه و مستبدانه بود و لیکن نسبت به برخی گروه ها و قبایل –دردوره اول صفوی- رابطه مرید و مرادی برقراربود. جمع آوری اطلاعات در این پژوهش به روش کتابخانه ای انجام گرفته است. داده ها و اطلاعات بر پایه یافته های حاصل از منابع گوناگون و استنتاج و تحلیل است.
خلاصه ماشینی:
دولت صفوی چگونـه بـا مـردم و نهادهای اقتصادی این دوره دارای منافع مشترک مالی بود؟ برای ارائۀ پاسخی مستدل به این پرسش ها می بایست چندین مسئلۀ مهم مـورد توضـیح و تفسیر قرار گیرد؛ ازجمله اینکه سـاختار و تشـکیلات صـنفی در دورة اول صـفوی از دوران قبل از خود تأثیر زیادی پذیرفته و فقط اندک تغییراتی در آن نمایان بود.
همان طورکه ذکر شد جنگ های خارجی و داخلی ، بعـلاوة شـورش هـا و بلایـای متعـدد طبیعی چون وبا و طاعون ، مشکلات و موانعی در مقابل رونق اقتصادی این دوره بودنـد کـه شاه اسماعیل سخت با آن ها دست به گریبان بود.
نارضایتی مردم ، معضلات اقتصادی و پریشان حالی آن هـا فقـط اختصـاص بـه تبریـز کـه مـورد حملـه و هجـوم سـپاهیان تـرک عثمـانی قـرار گرفتـه بـود، نداشـت ؛ بلکـه از اشـعار شهرآشوب ها نمایان می شود که این وضعیت ، شهرهای متعددی از کشور را شامل مـی شـده است .
ازآنجاکه حاکمیت شاه اسماعیل در ارتباط مستقیم با دین قرار گرفت و بر سـازمان هـای مذهبی نفوذ یافت ، ارزش گذاری ها، قرائت ها و تغییر رویه های دینی زمان او حتـی از سـوی روحانیان نیز با نظام حکومتی هم راستا و هماهنگ شد؛ این گونه بود که وی به بهتـرین وجـه به اهداف خود می رسید.
سختی واردشـده بـر مـردم فقـط از سـوی ازبکـان نبـود، بلکـه جـدال سـران قزلبـاش بـا یکـدیگر و تعـدی و تجـاوز حکـام منتخـب شاه تهماسب نیز وضعیتی بهتر از تهاجمات ازبکان را برای مردم آن مناطق به همـراه نداشـت (نوایی ، ١٣٥٠: ٣١)؛ از همین رو، رونق کشـاورزی و اقتصـادی چنـدانی در ایـن منـاطق نیـز مشاهده نمی شد.