چکیده:
هدف این پژوهش واکاوی بسترها، دلایل و پیامدهای احساس ناامنی زنان در فضاهای شهری بهمدد تحلیل کیفی است. میدان مطالعه ی پژوهش، فضاهای همگانی شهر سنندج است که موضوعها و ابعاد فضایی و تعاملی آن با استفاده از تکنیکهای مصاحبۀ عمیق فردی، مشاهدۀ مستقیم و مشاهدۀ مشارکتی مطالعه شده و دادههای این مطالعه در قالب روش نظریهپردازی دادهبنیاد تحلیل شدهاند. نتایج تحقیق نشان میدهد که احساس ناامنی زنان در فضاهای شهری سنندج محصول یکسری عوامل اثرگذار همچون «تنشهای ساختاری» و «جامعههراسی» و نیز برخی شرایط تسهیلکننده، مثل «مکانهای پربرخورد» و «بازنمایی خود» است. زنان مورد مطالعه همچنین بر این باورند که احساس ناامنی آنها را دلایل و انگیزهای خاصی که در کردار و گفتار و حرکات مردان قابلرؤیت است، تقویت میکند. احساس ناامنی زنان پیامدهایی فردی و جمعی دارد. به سبب این احساس، زنان در سطح زندگی فردی به «تمهیدات پیشگیرانه» روی میآورند، پیامد این احساس ناامنی در سطح جامعه نیز به شیوع و تشدید «زوال اعتماد اجتماعی» میانجامد.
خلاصه ماشینی:
"مسئلۀ تجربۀ احساس ناامنی در فضاهای شهری را میتـوان در قالب پرسش هایی از این دست مطرح کرد: ابعاد، سـطوح ، سـویه هـا و ویژگـیهـای ایـن احسـاس کدام اند؟ درک و تفسیر زنان از زمینه ها، دلایل و پیامدهای این احساس چیست ؟ و تعامل ، ابـراز وجـود، بازنمایی خود، معناسازی و لذت یابی زنان در فضاهای همگانی شهری چگونه برساخت مییابد؟ رویکرد نظری 1 این پژوهش در چارچوب سنتی نظری انجام میشود کـه در پـی انتشـار کارهـای والتـر بنیـامین ، میشل دوسرتو و هانری لوفور٢ دربارة مدرنیته و فضاهای شهری شکل گرفت .
بازتولید تبعیض جنسی و بربر جنسیتی زمینه های احساس ناامنی برای پاسخگویی به این پرسش که «زمینه ها و بسترهای مزاحمت و احسـاس نـاامنی بـرای زنان در فضاهای شهری کدام اند؟» از زنان به منزلۀ کنشگران فضای عمومی و تجربـه کننـدگان اصلی این پدیده مصاحبه به عمل آمد و سپس مفاهیم مرتبط از اظهارات آنها در فرایند کدگذاری باز و محوری، بیرون کشیده شد.
مدل زمینه ای تجربۀ زنان از احساس ناامنی در فضاعای همگانی شهری همان طور که ملاحظه میشود احساس ناامنی زنان در فضاهای همگانی شهر سـنندج ریشـه در مجموعه ای از بسترها دارد که میتوان آنها را ذیل دو نوع تقسیم بندی کرد: الف ) شرایط علـی که نقشی تعیین کننده و مستقیم در شکل دهی به احساس ناامنی زنانه دارد و از جملۀ آنها میتوان به «تنش های ساختاری» (که خود به دو مقولۀ موانـع اقتصـادی و الـزام هـای اجتمـاعی تقسـیم میشوند) و «جامعه هراسی» (که دو مقولۀ جامعه پذیری کژرونـدة زنـان و ناکـامیهـای ارتبـاطی مردان ذیل آن قرار میگیرند) اشاره کرد؛ و ب ) شرایط تسهیل کننده که این شرایط نقشی مکمـل و کاتالیزوری در ایجاد زمینه ها و بسترهای لازم برای احساس نـاامنی زنانـه دارنـد."