چکیده:
هجوم مدرنیته به دنیای اسلام، مسئله اصلی دنیای اسلام در دو سده اخیر بوده که واکنشهای متفاوتی را هم در پی داشته است. (تاریخچه)ولی ابهام در رابطه دو سویه جنبش های اجتماعی اسلامی و مدرنیته غربی(مسئله) در چارچوب هویت و انطباق سازی، مورد مطالعه قرار نگرفته است.(پیشینه)ما اینکه این جنبشها در چه چارچوبی عمل کرده و به دنبال دستیابی به چه اهدافی هستند (سوال) محل بحث و مجادله اندیشمندان بوده است. این پژوهش بر آن است که جنبشهای اجتماعی اسلامی همواره دو مفهوم کلیدی هویتیابی و انطباقسازی را در بستری فرهنگی دنبال کردهاند. (فرضیه) بنابراین، این طیف از جنبشها را در چارچوبی فرهنگی و در قالب دو مفهوم هویتیابی و انطباقسازی میتوان
During the last two centuries، the invasion of modernism to the Islamic world has been a chief issue which has caused different reactions. (History) However، the ambiguity in the bilateral relationship of social movements and Western modernity (Problem) has not been studied in the framework of identity and adaptation. (Background) However، the frameworks in which these movements operate and purposes which they wish to achieve (Question) have been controversial issues among thinkers. This paper presumes that Islamic movements have always looked for two fundamental concepts of "finding identity" and "adaptation" in a cultural setting. (Hypothesis) Therefore، these kinds of movements can be studies in a cultural framework and in the form of the two concepts of "finding identity" and "adaptation". (Objective) It is obvious that such studies can only be done in a descriptive-analytical atmosphere. (Methodology)
Recovering the concept of "self" by referring to local and religious values in the framework of the "process" of finding identity as well as "efficiency" of Islamic societies in the framework of the "project" of adaptation are the common grounds of Islamic social movements specially in Sunni world.
خلاصه ماشینی:
"همپوشانی دو وجه متباین تعامل / تقابل، نتیجه چنین رویکردی است؛ زیرا یک چارچوب فرهنگی، هم «رد و پذیرش» عناصر فرهنگ رقیب را در خود دارد (تعامل) و هم «درگیری» با ناسازههای فرهنگی فرهنگ مقابل؛ به همین سبب بیان شده که جنبشهای اجتماعی نوین به صورت دست نخورده از یک فرهنگ سیاسی به فرهنگ سیاسی دیگر انتقال نمییابند.
«میشل نوفل» 1 در پاسخ به پرسش اول بر این نکته تأکید میکند که «اگرچه جهان در زمینه فنی در ظاهر مانند یک خانه خواهد بود، ولی در باطن، هر کدام از جناحها، دیدگاهها و عقاید، روش خاص خود را خواهند داشت» (هویدی و دیگران، 1371: 20)؛ زیرا عمل جمعی که رکن زندگی بشری است تنها زمانی صورت میگیرد که «بازیگران تعریف خودشان، دیگر بازیگران اجتماعی و محتوای روابط پیوند دهندهشان را در خود ایجاد کنند» (Touraine, 1981: 21).
اینگونه جنبشهای اجتماعی اسلامی به ویژه در جهان اهل سنت، ضمن پیگیری روند بازسازی هویتی از طریق رجوع به عناصر پیشین ، روند انطباقسازی را نیز از طریق گرفتن برخی عناصر مدرنیسم پی میگیرند که البته خروجی مشترک هر دو روند، برساخت هویتی نو با قالب و محتوایی جدید است که البته چنین فرآیندی به سادگی صورت نمیپذیرد.
به بیان دیگر، این الگوی فرهنگی در روندی ارجاعی به زمینه و زمانه ساخته میشود و نیازمند منازعه و مفاهمه همزمان است که این روند در جهان اهل سنت در قالب جنبشهای اجتماعی اسلامی نوین پیگیری شده و خروجی اسلام سیاسی را به همراه داشته است."