چکیده:
اراده به عنوان عنصر اصلی عقود و ایقاعات همواره از دریچه های مختلفی مدنظر فقها و حقوقدانان بوده و همواره آنان سعی داشته اند تا از زوایای مختلفی از جمله شرایط صحت ، ضمانت اجرای نقض و... آن را مورد بررسی قرار دهند اما هیچ گاه عنصر اراده به عنوان عاملی که بتواند در قواعد ارث نقش داشته باشد چه به صورت مستقل و چه به صورت غیر مستقل مورد توجه نبوده و آنان اساسا مدخلیتی برای اراده در قواعد ارث قائل نبوده اند اگرچه در مصادیق و مباحث مختلفی آثار این اعمال اراده را پذیرفته و سعی در توجیه آن کرده اند. شاید عدم توجه به بحث مذکور به عنوان بحثی که به صورت مستقل بتواند مطرح باشد مبتنی بر این امر بوده که اساسا در رابطه با قواعد ارث چنین نگرشی وجود دارد که مطلقا اراده در قواعد ارث حاکم نیست و ارث بنا بر ماهیت خود کاملا غیرارادی و قواعد آن از قواعد آمره است . در این تحقیق سعی خواهدشد صور مختلفی از نهاد وصیت را که ممکن است ارادة مورث در قالب آن اعمال شود بررسی گردد تا روشن شود که بر خلاف آنچه مشهور است اراده میتواند تا حدودی در قواعد حاکم بر ارث تاثیرگذار باشد و آثار عملی تغییر قواعد ارث را به دنبال داشته باشد. این اعمال اراده میتواند شامل محرومیت از ارث ، تغییر سهم الارث ورثه ، اضافه کردن بیگانه ای به جمع وراث ، قراردادن هریک از اعیان در سهم هریک از ورثه و... باشد. البته در این خصوص دیدگاه قانونگذار، فقهای امامیه و حقوقدانان نیز مورد بررسی قرار گرفته و ارائه خواهد شد.
Lawyers and jurists always study intention as essential element in contracts and onesided dispositions and also indagate its relevant issues but they have never focus on it as an effective element in inheritance neither independently nor dependently because they assume rules governing inheritance as peremptory norms. In this paper we try to prove that a person can change rules governing inheritance by will indirectly. In other words we believe that will is able to change this rules within its authority because there is not any conflict between will and inheritance. Furthermore some of lawyers and jurists in some cases have accepted effects resulting from such wills. Thus we investigate different forms of will (for example deprivation from inheritance or changing share of inheritance and et cetera) witch practically lead to this change .Relating to this، lawmaker، lawyers and jurists' point of view also will be mentioned and subsequently assessed.
خلاصه ماشینی:
"یکی دیگر از فقها در فرضی که به موجب آن موصی وصیت کرده تا ارث بین دختر و پسرش به طور مساوی تقسیم شود چنین بیان داشته اند که چنین وصیتی چنانچه موجب تصرف در مازاد ثلث نباشد یعنی اینکه افزایش سهم الارث ورثۀ مونث از ارث به منظور ایجاد برابری با سهم الارث ورثۀ مذکر به میزان بیش از یک سوم کل ماترک نباشد چنین وصیتی صحیح و نافذ است و هرگاه متضمن تصرف در مازاد ثلث باشد نسبت به مازاد نیازمند اجازة سایر وراث است (ابن ادریس ، ١٤١١، ج ٣، ص ٢٠٣؛ میرزای قمی، ١٣٧١، ج ٤، ص ٢٧٦).
در مورد نهاد وصیت مفروض نیز بایستی بیان داشت که یکی از حقوقدانان به منظور جبران تفاوت فروض ارث زن و شوهر نهاد مزبور را پیش بینی کرده اند بدین نحو که قانون گذار با ایجاد فرض حقوقی به تحقق چنین نهادی کمک کند و برای مثال مقرر سازد: «در صورتی که زن همراه با طبقۀ دوم یا سوم وارثان فرض میبرد، چنین فرض میشود که شوهر ثلث اموال خود را به سود زن وصیت کرده است مگر اینکه خلاف آن از وصیت نامۀ متوفی یا سایر اسناد به جامانده از او استنباط شود»؛ بنابراین با پیش بینی نهاد مذکور اولا وصیت بر شوهر تحمیل نمیشود و او میتواند خلاف آن را اراده کند و ثانیا چون بعد از انتشار قانون همه آگاه بر آن فرض میشوند سکوت شوهر در برابر این فرض حمل بر رضای او به وصیت است (کاتوزیان ، ١٣٧٨، ص ١٠٩)."