چکیده:
So have a Comprehensive view to Molavi’s pantheism approaches and the jest of his gnosis views about special cases was reviewed.
خلاصه ماشینی:
در اینجا ابوالعلاء از فن کریمر نقل میکند که میگوید: تصوف اسلامی تا نهایت قرن سوم هجری (مرادش عصر بایزید بسطامی و جنید و حلاج است) تحول یافت و رنگ مکتب وحدت وجود را پذیرفت و پایهای برای قرون بعدی گشت زیرا اقوالی که بایزید بسطامی و حلاج بلکه از ابن فارص معاصر ابن عربی نقل شده به نظر دلیل بر اعتقاد آنان به وحدت وجود نیست، بلکه آنان مردانی بودند که در عشق به خدا از هر چیزی فانی گشته و در وجود غیر او را ندیدند و این وحدت شهود است نه وحدت وجود، بین فیض عاطفه و شطحات جذب و بین نظریه فلسفی در الهیات فرق است، یعنی بین حلاجی که در حالتی از احوال جذبش نعره انا الحق می زند و یا ابن فارضی که عشق به محبوب او را از خویش فانی ساخته و آگاهی او عبارت از اتحاد تام با حق تعالی است گفته: هیچ وقت از این ادعا که من محبوبم هستم برنگشتم، چه رسد به این که بگویم او در من حلول کرده است؟ هرگز چو منی بگوید در من حلول نموده است، فرقی دیده نمی شود.
به نظر میرسد که این دیدگاه خدای ورای جهان را نفی میکند؛ اما اینکه چنین خدایی در باور مولانا چه جایگاهی دارد؟ نیکلسون در یک نگاه کلی به مسئله، معتقد است که: «در نظر آنها که قسمتهای خاصی از دیوان شمس و مثنوی مولوی را قرائت کردهاند، آنجا که وحدت خود را با خدا توصیف میکند با زبانی که در نگاه نخست، وحدت وجودی (پانته ایسم) مینماید ، احساس میکند که هویت او با هویت وجود شامل و گسترده ای است که خداست یکی شده است.