چکیده:
حکومت آل بویه که دراویل سده ی چهارم هجری/ دهم میلادی در بخش های مرکزی و غربی ایران تا بغداد نفوذ خود را گسترده بود، در قلمروی وسیعی در همسایگی و هم مرزی حکومت غزنویان قرار گرفت که در اواخر این قرن دولت خود را در خراسان بزرگ و در شرق عالم ایرانی مستقر ساخت. این همسایگی باعث برقراری یک سری روابط و ارتباطات بین این دو دولت متقارن گردید که این موضوع در ابعاد مختلف قابل بررسی و تحقیق می باشد.
توسعه طلبی نظامی و قدرت رهبری سلطان محمود غزنوی که همواره خواهان گسترش و توسعه مرزهای غربی قلمرو خود بود، موجب آن گردید که در طی این دوره حملات و لشکرکشی هایی به مناطقی از قلمروی آل بویه نظیر ری، اصفهان وکرمان صورت گیرد و آن ها را از این مناطق به عقب راند. با اینکه غزنویان از عامل مذهب نیز تحت عنوان مبارزه با قرامطه و رافضیان برای پیشبرد اهداف سیاسی و نظامی خود بهره می جستند و از این طریق سعی داشتند تجاوزات خود به دیگرسرزمین ها به خصوص قلمروی آل بویه شیعه مذهب را توجیه نمایند، اما با این حال حکومت آن ها در مرکز و غرب ایران چیزی بیش از یک دهه دوام نیاورد و دخالتهای آنان در این نواحی موفقیتی دایمی برای ایشان به ارمغان نیاورد.
دلایل این امر و به طور کلی نگاهی به روبط این دو دولت متقارن و ویژگیهای خاص آن، از مسایلی است که در مقاله حاضر بر اساس پژوهشی روشمند مورد بررسی و کنکاش قرارگرفته است.
The Buwayhid government in fourth century AH / tenth AD in central and western parts of Iran to Baghdad in its influence was widespread ،in this territory in the neighborhood and the vast border was at the end of this century، of Ghznavids created his government in the Greater Khorasan and Iran's territory in the East. This led to the establishment of a series of neighborhood relations and communications between two governments were symmetrical، the dimensions of this issue and is investigating. Military expansionism and Sultan Mahmud Ghaznavi's leadership power، who was always willing to extend western borders of his territory، It caused campaign of attacks to the territory of Al- Buyid areas such as Ray، Isfahan and Krman and conquered the areas. Although Ghaznavids used religion as a cause of fighting for advanced political goals and military Heretical (Rafzyan) and Carmath and took advant and thereby attempting to rape her campaign especially Al Buyid Shiite territory to justify، However، their rule in center and west of Iran did not last longer than a decade، and their interventions in these areas did not give them permanent success . According to overall look and relations between these two symmetry government and its special characteristics،of the issues discussed in this article are based on methodical study and research.
خلاصه ماشینی:
مقدمه : دودمان ديلمي شيعه مذهب آل بويه که در اوايل قرن چهارم هجري و پس از سال٣٢٠ ه/ ٩٣٢م توانست حکومت خود را در ايران تشکيل دهد، اندکي بعد يعني در جمادي الاولي سال ٣٣٤ ه/ دسامبر ٩٤٥ م توسط احمد معزالدوله بغداد را نيز تصرف کرد و خليفه عباسي را که پس از دوره معتصم تحت نفوذ اميرالامراهاي ترک بود، تابع و مطيع خود نمود.
سلطان محمود غزنوي (٤٢١- ٣٨٨ه/ ١٠٣٠- ٩٨٨ م) نيز که نفوذ خود را در سرزمين هاي جنوب جيحون و قلمروي سابق سامانيان کاملا مستقر ساخته و پايگاه مطمئني ايجاد نموده بود، در ادامه سياست توسعه طلبي ارضي خود، پس از آنکه در سال ٣٩٣ه/ ١٠٠٢م با ساقط کردن حکومت امير خلف بن احمد صفاري سيستان را جزو قلمروي غزنويان نمود، گسترهي دولت خويش را با مرزهاي بهاء الدوله ديلمي (٣٧٩-٤٠٣ه/ ١٠١٢-١٣/ ٩٩٠م ) هم مرز و مجاور گردانيد.
اما عمر سلطان محمود به اين امر کفاف نداد و با درگذشت وي در سال ٤٢١ ه/ ١٠٣٠م جانشين وي ، پسرش مسعود نيز در آن توفيق نيافت که در راهي که برايش مهيا شده بود، به پيش رود زيرا درگيري ها و مشکلاتي در قلمروي شرق غزنويان و خراسان براي وي پديدار گشت که وي را از تعقيب روياهاي توسعه طلبي به سمت غرب امپراتوري و عراق باز داشت .
به روايت ابن اثير، تاش فراش والي لشکري غزنوي بلاد ري و جبال را «پر از جور و ستم کرده بود تا 29 جايي که مردم آرزومند بودند که از وي و دولت او نجات پيدا کنند» بيهقي نيز معتهد است ولايات ري و جبال بر اثر اقدامات تاش فراش از دست غزنويان بيرون رفت .