چکیده:
هدف نوشتار حاضر از یک سو سنجش میزان سلامت اجتمـاعی و ابعـاد آن و از سوی دیگر مطالعه رابطه متغیر نشاط و سلامت اجتماعی در بین جوانان اسـت . چارچوب نظری شامل رهیافت ترکیبی در حوزة سلامت اجتمـاعی و نـشاط، از شاخص های کییز، لارسون و دورکیم ، رویکرد ونیهوون و آرگایل ، داینر و نظریه لذتگرایی بوده است . این پـژوهش پیمایـشی و از نـوع همبـستگی و تحلیلـی است ، جامعه آماری شامل جوانان ١٨ـ٣٠ سال ساکن در شهر ملایر است . روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی ساده و حجم نمونه ٤٠٠ نفر است . یافته ها نـشان میدهد که میـزان سـلامت اجتمـاعی جوانـان در سـطح متوسـط و رو بـه بـالا (٤٠/٤٤) ارزیابی شده است . همچنین میزان سطح نشاط و شادکامی در بین ایـن جوانان در حد متوسط (٤٤/٢٦) بـرآورد شـده و نتـایج بـه دسـت آمـده بیـانگر همبستگی متوسطی (٠/٢٤) میان متغیرهای نشاط اجتماعی و سلامت اجتمـاعی است .
خلاصه ماشینی:
با وجود این با تأمل در شرایط کنونی جامعه و در نظر گـرفتن گـسترش روزافزون ارتباطات انسانی در سطوح بین المللی، این نکته احساس میشود کـه عوامـل برهم زننده تعادل، آرامش و سلامت افراد و علل بروز بحرانهـای اجتمـاعی و روانـی، افزایش و پیچیدگی خاصی یافته و متقابلا احساس نیاز فردی و اجتمـاعی بـه سـلامت اجتماعی و روانی افزوده شده و به عاملی تهدیدکنندة سـلامت اجتمـاعی تبـدیل شـده است .
با توجه به میزان بهرهمندی از سلامت اجتماعی و رابطۀ آن با نشاط و شادکامی چه راهکارها و استراتژیهـایی در پیـشبرد و ارتقـای ایـن پدیـدة اجتمـاعی مـیتـوان به صورت کاربردی و عملیاتی ارائه داد؟ پیشینۀ پژوهش در بین پژوهش های انجامشده، پژوهشی که مستقیما رابطۀ دو متغیـر نـشاط و سـلامت اجتماعی را بررسی کند، مشاهده نشده که این مسئله یکی از محدودیت هـای پـژوهش حاضر بود ولی لزوم ارتباط این دو متغیر احساس میشود.
در این پژوهش سعی شده « ارتباط بین ابعاد سلامت اجتماعی را، به عنوان شاخص نظم اجتمـاعی، بـا جنبه های دیگری از سلامت مثل میـزان افـسردگی، عـزت نفـس ، سـلامت درکشـده، محرومیت ، میزان آنومی و کنش هـای متقابـل اجتمـاعی، احـساسات مثبـت و منفـی و رضایت ، مورد بررسی قرار دهند» (٧١-٦١ :٢٠٠٧ ,Dize &Blanco ).
طبق نظر کییز «حلقۀ مفقوده در تاریخچۀ مطالعات مربوط به سلامت و خـصوصا سـلامت ذهـن پاسخ به این سؤال است که آیا ممکن است کیفیت زندگی و عملکرد شخصی افراد را بدون توجه به معیار های اجتماعی ارزیابی کرد» (٥ :٢٠٠٤ ,Shapiro &Keyes ).