چکیده:
چهرة شهر، زبان شهر است؛ زبانی که نشانگر تلقی یا تفکر انسان از هستی و جهان است. «ساختن» که بروز نمادین و خلاقانة اندیشیدن است، نحوة وجود انسان در جهان و نگاه او به عالم و مکان را آشکار میسازد. شهرسازی و معماری بهمثابه بروز نمادین تفکر در قالب مادی و عینی در دورههای مختلف تاریخی با ایجاد تغییر در تلقی انسان از جهان و مکان دستخوش تغییر و تحول شده است. عدول از معنای اصیل کلمة «ساختن» و «بنا کردن» که به معنای سکونت، آرامش و قرار، الفت، انس و محافظت است، انسان معاصر را چنان دچار بحران «بیمکانی» و «بیخانمانی» (احساس عدم امنیت و آرامش) کرده که حتی در شهر و دیار خویش با فضای شهر خود بیگانه و ناآشناست. تنها زمانی میتوانیم از فضای شهری به معنای واقعی برخوردار باشیم که ظاهر و چهرة شهر متناسب با معنا و باطن (یعنی فرهنگ، باورها و عقاید) شکل گیرد تا بتواند برای تکتک افراد احساس آشنایی و معناداری را ایجاد کند. تامل در معنای اصیل «ساختن» و «مکان» میتواند ارائهدهندة الگوی پیشنهادی بهمنظور اصالت بخشیدن به سیمای شهر در راستای معناداری (دلالتگری) و زبانی بودن آن باشد.این مقاله با نگاهی پدیدارشناسانه سعی در خوانش سیمای شهر بهمثابه زبان شهر دارد.
خلاصه ماشینی:
"برمبنای این رویکرد، معنای مکان جدا از عالم یا جهان زندگی قابلتصور نیست؛ یعنی مکان از هویت ویژهای برخوردار میشود که در نسبت با هستی انسان معنا پیدا میکند، نه اینکه در قالب یا چارچوب تنها پارامتری و محاسبهگرانه قابلارزیابی باشد.
با این نحوة تلقی از مکان که بر اساس بودن انسان در جهان معنا مییابد معماری و شهرسازی بستری برای ظهور فرمها و مکانهای معنادار در طول تاریخ و نمایشی از حضور قدسیان، انسان و طبیعت میشود.
حال پرسش این است که آیا ساختوساز بیحدوحصر که تنها در قالب و چارچوب مدرن (گشتل) امکان ظهور یافته، هویت مکان را تجسم میبخشد؟ آیا مکان که پدیدۀ کیفی کامل همراه با دلالتهای معنایی است بهچنگدرآوردنی است؟ آیا شهرسازی فراچنگ آوردن مکان و استیلایابی بر مکان است؟ آیا ساختن و بنا نهادن بهمثابه پوئسیس (هنر) با غلبۀ فنی- علمی بر مکان در یک راستاست؟ آیا ساختن بهمنزلة فراآوردن و نشان دادن حقیقت مکان (پوئسیس) مجادلهای با هویت مکان و به فراز آوردن زمین است؟ فن علمی و ساختن هنرمندانه (متفکرانه) مکان را با نیتهای متفاوت و در طریقهای دیگرگون دیده و به کار میآورد.
بر اساس این نگرش، ساختار شهر تنها در صورتی بهواقع شایستة نام «شهر» یا «وطن» ـ محل سکونت انسان ـ است که انسان را به تجربۀ زندگی در جهان و مأنوس شدن با هستی و هویت مکان نائل گرداند.
در دورۀ جدید که با فاجعة «بیوطنی» یا «بیخانمانی» بشر مدرن روبهرو هستیم، تنها راه چاره برای ایجاد فضایی امن و آشنا (شهر به معنای حقیقی کلمه) یعنی شهرسازی در معنای هنرمندانه و خلاقانه، تأمل عمیق و بررسی معنایی بر روی مقولۀ شهر بهمثابه مکان زندگی و چهرۀ شهر بهمثابه زبان شهر را لازم دارد."