چکیده:
ورود مدرنیته به ایران، با استعمار و دخالتهای گسترده غربیان همراه بود. این همراهی در کنار سایر ویژگیهای جامعه ایران، به برخوردها و نگرشهای متفاوتی نسبتبه مدرنیته و غرب منجر شد. ازجمله این برخوردها و نگرشهای متفاوت، میان دو گفتمان حاکم بر اندیشه روشنفکران مشروطهخواه ازیکطرف و روشنفکران دهه چهل هجری شمسی، ازطرفدیگر، اتفاق افتاد.
بر این اساس، در پژوهش حاضر با عنوان «بررسی مفهوم غرب در گفتمان روشنفکران مشروطهخواه در قیاس با گفتمان روشنفکران دهه چهل هجری شمسی»، منابع متعددی، خصوصا منابع ادبی مطالعه شد تا به سوال اصلی این پژوهش که چگونگی تصویر غرب در دو گفتمان روشنفکران مشروطهخواه و روشنفکران دهه چهل شمسی است، پاسخ مناسب داده شود.
چارچوب نظری و روش این تحقیق برگرفته از برخی مفروضات نظریروشی نظریهپردازان تحلیل گفتمان است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که روشنفکران مشروطهخواه، غرب را تمدن مترقی بهرهمند از ایدههای آزادی، برابری، علم، تکنولوژی و... میدانستند؛ حال آنکه این تصویر از غرب، در دهه چهل، با امپریالیسمی که از راههای مختلف به استثمار ایران میپردازد و تمدنی که فاصله آن از ارزشهای معنوی و اخلاقیات بیشتر میشد، جایگزین گشت.
The entrance of the modernism to Iran was accompanied with the colonialism and the widespread interferences of western countries. This companionship, besides other characteristics of Iran society, led to different reflections and attitudes to the west and the modernism. One of them occurred between constitutionalist intellectuals' discourse and the one of intellectuals of the fortieth decade.
Therefore, to conducting this research, many references were studied, especially literary ones to answer the question about the way in which the west portrayed in these two discourses.
The theoretical framework of the present paper and its method are extracted from some assumptions of discourse analysis theories.The results demonstrate that the constitutionalist intellectuals consider the west as a progressed civilization with the idea of freedom, equality, science, technology and so forth; while the concept in the fortieth decade was replaced by the imperialism which exploited Iran in different ways and a civilization increasingly isolated from spiritual values and morality.Iran – The west – constitution – fortieth decade – intellectuals – progress – imperialism
خلاصه ماشینی:
در فضای اجتماعی ایران و در هر یک از دوره های مشروطه و دهۀ چهل نیز در اندیشۀ روشن فکران ایرانی ، نوعی اجماع در درک آنان از غرب ، با وجود اختلافاتی که دربارة نحوة مواجهه با آن داشتند، شکل گرفته بود که هدف این مقاله ، بررسی این درک غالب است .
برای نمونه ، محمدتقی بهار، حتی تلاش های غربیان برای یافتن مشتری برای بازارهایشان را که نهایتا، به استعمار و دخالت گسترده در ممالک دیگر منجر شده بود، ستایش کرده و غربیان را الگوی ترقی در علم و صنعت و رعیت پروری معرفی می کند و درمقابل ، از عقب ماندگی و جهل ایرانیان در زمان جنبش علمی آنان می گوید: وز دگر سو جنبش علمی به عالم یافت بار لیک ایران بود غرق خواب جهل و اضطرار مردم هشیار دنیا در خیال سروری روز و شب مستغرق تدبیر و حیلت گستری گرم نشر صنعت و علم و رعیت پروری بهر کالای وطن در جست وجوی مشتری (بهار ١٣٧٨، ٩٣) به عنوان نمونه ای دیگر، عارف ، اصل سعادت و پیشرفت را در بهره مندی از علم مییند و میگوید: در شاهراه علم که اصل سعادت است هرکس نرفت پیش ، ز مقصود پس بماند (فرخی یزدی ١٣٥٧، ١٣٩) و نباید از قافلۀ علم و تکنولوژی عقب ماند: در قرن طلایی نکند آدم روی در مملکتی که راه آهن نبود (فرخی یزدی ١٣٥٧، ٢٣٢) بااین حال ، علم و تکنولوژی، ییک از ایده هایی که غرب را به ترقی و جایگاه برتر رسانیده ، در گفتار ترقیخواهان متأخر، کمتر مورد توجه قرار میگرفت و به جای آن ، تبعیت از آرمان های سیاسی برگرفته از غرب ، محور ترقیخواهی آنان را تشکیل میداد.