چکیده:
در نگاه نخست به نظر میرسد که صدرا مسئله رابطه انسان و خدا را به گونههای متعددی تبیین کرده است؛ بهگونهای که میتوان بهاجمال دو دیدگاه و بهتفصیل حتی چهار دیدگاه را به وی منتسب کرد. دو دیدگاه نخست، تبیین فلسفی اوست که دو نگرش ماهوی و وجودی او به مسئله میباشد و آن را به مراحل ابتدایی حکمت متعالیه نسبت دادهاند. دیدگاه سوم، نگرش عرفانی صدراست که هرچند در آن، رابطه انسان و خدا دقیقتر و لطیفتر از نگرش فلسفی تبیین میگردد، ولی باز تبیین آن تنها تا مرتبه «عقل اول» امکانپذیر است. مقاله حاضر با بررسی این سه نگرش صدرا با اشاره به نگرش وحیانی او (دیدگاه چهارم)، آن را نیز در امتداد نگاه عرفانی ـ فلسفی وی دانسته است. نگارنده پس از تبیین نگرشهای فوق، به این مسئله پرداخته است که آیا این تعدد نگرشها نشان تطور در آرای صدراست؟ آنگاه در پاسخ، چندین وجه جمع جهت رفع اختلاف و تمایز میان این نگرشها بیان گردیده است.
خلاصه ماشینی:
بر اساس این نگرش، ارتباط میان انسان و خدا را به لحاظ هستیشناسی و در قوس صعود تا مرتبه «عقل فعال» میتوان تبیین کرد، زیرا تبیین رابطه میان انسان به عنوان معلول با حقتعالی بهعنوان علت ممکن نیست مگر بهکمک عقول واسطهای که در فلسفه مشاء بیان گردیده است؛ آنهم تنها عقل فعال که در نظر ایشان خدای عالم عناصر است و اوست که نفوس انسانی را به حسب دوری و نزدیکی آنها از اعتدال افاضه میکند (ابن سینا، 1375: 131) و پس از جدایی نفس کاملین از بدن نیز به بقای این نفوس کمک میکند (ابن سینا، 2007: 187) که این ارتباط نیز نه به صورت اتحاد با عقل فعال، بلکه به نحو اتصال با آن است.
اما پرسش قابل طرح در اینجا آن است که چگونه ابن سینا از یک سو رسیدن به عقل مستفاد و اتصال به عقل فعال را پایان سیر انسان به سوی خداوند و نزدیکترین ارتباط با او دانسته است، بهگونهای که مقام دیگری ورای آن برای انسان متصور نیست (همو، 1379: 166؛ همو، 1404ب، ج2: 219) و از سوی دیگر، در نمط نهم و در تبیین مقامات عارفین، منتهای درجات سلوک الی الله را درجه «وصول تام به خداوند» میداند؟ (همو، 1379، ج3: 386) و حتی پس از آن، سیر در خود حقتعالی و محو و فنای در توحید را نیز ذکر میکند (همان)؛ حال آنکه چنین مدعایی با چنان مبنایی سازگار نیست.