چکیده:
نوشتهای که ملاحظه میفرمایید بخش دوم از تقریرات استاد فروزانفر در سال 36-35 در دانشگاه تهران است که جناب آقای دکتر اسماعیل حاکمی بازنویسی و تنظیم آن را بر دوش همت گرفتهاند. این یادداشتها شامل نکاتی در مورد تاثیرات فرهنگ و نیز الفاظ مغولی بر آثار قرن هفتم به بعد، نکاتی دربارة تاثیرات تصوف و عرفان بر شعر و نثر و نیز آثاری است که دین و نژاد میتواند بر ادبیات و فرهنگ داشته باشد.
در نقل سخنان مرحوم استاد فروزانفر همانند بخش نخست، ترجیح دادهایم شیوة محاورهای استاد و اصالت آن حفظ شود. بدیهی است که مطالب شفاهی ایشان حوزهای سیال را در بر میگیرد. به همین دلیل اشارات ایشان ابعادی متفاوت و متنوع دارد.
This piece of writing is the second part of late Dr Forozanfar’s lectures given at TehranUniversity in 1335, compiled and revised by Dr Hakemi. The notes discuss various issues such as the impact of Mongols culture and dictum on the works from the 7th century onwards; the influence of Sufism and mysticism on the prose and poetry, also the impact of the Race and Religion on Literature and Culture of the epoque.
In narrating Dr Forozanfar's words attempt is made to remain true to his multi dimentional references
خلاصه ماشینی:
که گویا سقط اللوی در نود کیلومتری ریـاض عربسـتان بـوده کـه منـوچهری در دامغان و مازندران و بعدها در خراسان از شاعران عرب تقلید کرده است و گویـا در شـعر امرؤالقیس این مضامین را خوانده و اسامی منزلگاههای سفر را در اشعار خود آورده است مثل این بیت از دیوان منوچهری: فغان از این غـراب بـین و وای او کــه در نــوا فکنــدمان نــوای او همچنین در شعر امیر معزی مانند این بیت : ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من تا یک زمان زاری کنم بر ربع و اطلال و دمن یا این بیت از لامعی گرگانی : هست این دیار یار اگر شاید فرود آرم جمل پرسم رباب و دعد را حال از رسوم و از طلل که دعد اسم زنی بوده اسـت در عـرب و مـا در ایـران زنـی را بـه ایـن نـام پیـدا نمی کنیم و این شاعر بدون شک از زبان عربی تقلید کرده: معشوقی را که در شهر اسـت و یا در آنجا که آثار شاعران ما را از آن نشانی نیسـت .
از طرف دیگر علاقۀ ملی و نژادی که نسبت به سـلاطین سامانی وجود داشته و آن عشقی که آنان نسبت به آثار ایرانی داشته اند در دورۀ غزنویـان و سلاجقه وجود نداشت ، زیرا که هیچکدام سیاستشان بر پایه نژاد و خون نبوده بلکه بـر پایه مذهب و دین استوار بوده است پس بالضروره آن علاقه ای که شعرای فارسی زبـان و افتخاری که این گویندگان به نژاد ایرانی داشته اند در عهـد غزنـوی و سـلجوقی وجـود نداشت و در قرن ششم از ابتذال شعر و شاعری زیاد سخن گفته انـد زیـرا شـاعر گـاهی اوقات حس می کرد کاری می کند که برخلاف سنت دیرین اسلام و حدیث نبـوی اسـت .