چکیده:
آرزوی بی مرگی و داشتن عمر جاوید از آغاز زیست انسان بر پهنه هستی وجود داشته است. اهمیت این موضوع تا بدان جاست که در کهن ترین متن ادبی جهان، گیل گمش، درباره این آرزو سخن گفته شده است. داستان اسکندر و خضر و جست و جوی آنان برای یافتن آب زندگی نیز این مضمون را در برداشته است. البته در متن های مختلف ادبی، با توجه به گونه آن اثر، این داستان جلوه ها و خوانش های متفاوت داشته است. نگارندگان در این پژوهش به بررسی خوانش حماسی در شاهنامه فردوسی و خوانش عرفانی در الاهی نامه عطار پرداخته اند و تفاوت های آن را برشمرده اند.
The wish for eternal and everlasting life has always existed ever since the creation of man on earth. The significance of this issue is to such extent that in the oldest epic text in the world، Gilgamesh words have been said about his desire. The story of Sekandar and Khezr and their search for seeking the water of life has also this theme. However in different literary texts، depending on the genre of the work this tale has had different manifestations and readings. In this research، two readings namely epic in Shahnameh Ferdowsi and mystic in Attar´s Elahi Nameh is dealt with and their difference is enumerated.
خلاصه ماشینی:
در روایـت هـای یونـانی داسـتان اسکندر (با تصحیح انتقادی کارل مولر١ در سال ١٨٧٧ و سپس به همت ویلهلم کرول در 2 سال ١٩٢٦ و آن گاه بر مبنای روایت مستقل دیگر از روی دست نـویس کتـاب خانـۀ لیـدن به وسیلۀ هلموت فان تیل ٣ در سال ١٩٧٤) حکایت چشمۀ آب حیات ، ضمن نامۀ اسـکندر به مادرش نقل شده است (همان : ٢٨٨).
هم چنین در زبان فارسی در هشت اثر به صورت نظم یا نثر به داستان زنـدگی او پرداختـه شـده اسـت کـه عبارت است از: اسکندرنامۀ نظامی (١٣٦٢)، آیینۀ اسکندری (دهلوی، ١٩٧١)، خردنامـۀ اسـکندری (جامی، ١٣٧٨) و اسکندرنامۀ منوچهر حکیم (١٣٢٧).
هم چنین «تصویر اسکندر در اسـکند نامـه هـای فارسی دورۀ اسلامی» از مینو سـاوثکیت (١٣٩٣: ١٥-٢١)، ترجمـۀ جـواد دانـش آرا موجـود است که منابع خارجی را چـون حیـات اسـکندر بـه قلـم کالیسـتنس دروغـین و منـابع حبشی، سریانی و مطالب مربوط به اسکندر به زبان عربی و ادبیات عامیانه بررسی کـرده اسـت .
بحث و بررسی ١- داستان آب حیات ، اسکندر و خضر در شاهنامۀ فردوسی (خوانش حماسی ) داستان اسکندر سال ها پیش از فردوسی در میان مردم شهرت فراوان کسب کرده بود، به طوریکه به گفتۀ شاعر نام دار »فرخی سیستانی همگان از این کارنامـۀ دروغ آگـاه بودند و شاید همین شهرت بود که استاد سخن ور توس را ناگزیر بر آن داشـت کـه ایـن افسانه را برای نخستین بار به زبان فارسـی بـنظم درآورد و جـزو شـاهنامۀ خـویش قـرار دهد« (صفوی، ١٣٦٤: ١٢).