چکیده:
حمایت حکیمانه از محرومین و ضرورت توجه حاکمیت سیاسی و صاحبان ثروت به آنان، یکی از اصول اساسی در عرصه عدالت اجتماعی با رویکرد اسلامی است. اگر چه شمول و گستردگی این اصل در نظر برخی اندیشمندان لیبرالیسم، مخالف کرامت انسان شمرده شده، اما از منظر اسلام و بر اساس مبانی فلسفی که پشتوانه عدالت اند، توجه به محرومان، نه تنها با کرامت انسان مخالف نیست، بلکه لازمه تکریم انسان و محوریت حق و عدالت است. در این مقاله با روش تحلیلی و با استناد به منابع دینی به نقد دیدگاه های مختلف پرداخته ایم و گفتیم بر اساس مبانی فلسفی، مبنی بر مخلوقیت انسانها و تعلق ثروت های کره زمین به همه انسانها به عنوان غایت مواهب و ضرورت فراهم سازی شرایط تکامل اختیاری برای آنان و با نظر به وابستگی سرنوشت افراد جامعه به یکدیگر به مثابه اعضای یک پیکر و بر اساس صریح آیات قرآن کریم و روایات معصومان:، محرومان، حقی در مواهب عمومی و در اموال ثروتمندان داشته و حاکمیت سیاسی و ثروتمندان به اعطای این حق مکلف اند. ازاین رو، حاکمیت عادله باید شرایط معیشت متعارف را برای همه شهروندان فراهم کند و حقوق محرومین را استیفاء نماید. این امر، نه تنها با کرامت انسانهای ثروتمند منافاتی ندارد، بلکه تلاشی در جهت تثبیت آن است.
A wise support of deprived people and the necessity of giving financial support to them by the political governing system and the wealthy is one of the essential principles in the realm of social justice from the Islamic perspective. Though this principle and its wide scope of application is taken by some advocates of liberalism to be inconsistent with human dignity، but from the Islamic perspective and according to certain philosophical foundations which provide support for justice، taking care of the deprived not only is not against human dignity but also is essential to human dignity and centrality of the truth and justice. Having adopted an analytical approach to the issue in question and citing some religious sources، the article seeks to make a critique of the various views in this regard. The article puts the claim that، according to certain philosophical foundations، all human beings are created by God and all the wealth on the earth belong to all human beings as the objects of all-encompassing mercy of God and so worthy of having the opportunity to enjoy the situation in which they can take the voluntary course of human evolution، that the human destiny is a matter of interdependence since all members of a society are، in fact، the organs of one single body and that، according to the QurÞÁnic texts (verses) and the hadiths transmitted from the Infallible Imams، the deprived have a share in public treasury as well as the wealth and possessions of the rich، and it is incumbent upon the ruling power and the rich to give them their rights. Thus، the just ruling power has to pave the way for all citizens to earn their living and for the deprived to demand and gain their own basic rights. This not only is not in contradiction with human dignity but also is an effort to strengthen it.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله با روش تحلیلی و با استناد به منابع دینی به نقد دیدگاههای مختلف پرداختهایم و گفتیم بر اساس مبانی فلسفی، مبنی بر مخلوقیت انسانها و تعلق ثروتهای کره زمین به همه انسانها به عنوان غایت مواهب و ضرورت فراهمسازی شرایط تکامل اختیاری برای آنان و با نظر به وابستگی سرنوشت افراد جامعه به یکدیگر به مثابه اعضای یک پیکر و بر اساس صریح آیات قرآن کریم و روایات معصومان:، محرومان، حقی در مواهب عمومی و در اموال ثروتمندان داشته و حاکمیت سیاسی و ثروتمندان به اعطای این حق مکلفاند.
البته با معیارقراردادن «تکامل انسانی» برای توزیع و تقسیم همه خیرات و مواهب، تخصیص مواهب به محرومین نیز باید با همین معیار، واجد ویژگیهایی شود که گاهی تعمیمدهنده و در مواردی تخصیصآور خواهند بود؛ مثلا اگر توزیع مواهب عمومی به شکلی باشد که با عزت و مناعت طبع و کرامت انسانی در تضاد باشد، نامطلوب و خلاف اصول عدالت اجتماعی است.
ازاینرو، با قطع نظر از ضرورت تکامل همه انسانها که در دلیل اول بر آن تأکید نمودیم، توجه به جانب محرومین برای تحقق جامعه سالم و عادلانه نیز ضرورت دارد؛ چراکه در غیر این صورت، جامعه دچار خلاء امنیتی خواهد شد که با هدف تشکیل جامعه انسانی در تعارض است.
دلیل سوم: دلیل اصل رعایت جانب محرومین، کمالی است که برای خود انفاقکنندگان از رهگذر توجه به دیگران حاصل میشود و با توجه به هدف و معیار عدالت اجتماعی در اسلام که همان «تکامل اختیاری» انسان است، این امر ضرورت مییابد و یا لااقل «موجه» خواهد بود.