چکیده:
در عصر جهانی¬شدن، نقش مهم شرکت¬های تجاری در رشد شاخص¬های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی انکارناپذیر است. با وجود این، اتخاذ راهبرد کسب حداکثر سود توسط حوزه¬های صنعتی موجب پیدایش پدیده¬ای نوظهور به نام جرم شرکت¬ها در پهنه عدالت کیفری شده¬ است. این جرایم که به عنوان جلوه¬ای از جرایم یقه سفیدان در پرتو جرم¬شناسی انتقادی مطالعه می¬شوند، به معنای اعمال غیرقانونی شرکت¬های تجاری در بسترهای شغلی است که تحت نظام ضمانت اجراهای کیفری قرار می¬گیرند. یکی از رویکردهای جرم¬شناسانه مهم در ریشه¬یابی جرایم شرکت¬ها، ارزیابی فرهنگ سازمانی آن¬ها است. بر اساس این رویکرد، وجود فرهنگ جرم¬زای شرکتی یکی از علل اصلی ارتکا ب جرایم این قلمرو به شمار می¬رود. بر اساس شواهد موجود، برخی از شرکت¬ها با در اختیار داشتن مشکلات هنجاری و فرهنگی، تمایل به نقض قوانین جنایی دارند و از این¬رو جرایم در این حوزه¬های صنعتی، صرفنظر از رفتارهای فردی کنشگران شرکت¬ها افزایش می¬یابد. بنابراین، علّت ارتکاب جرم در شرکت¬ها و حوزه¬های صنعتی، وجود فرهنگ جرم است که منجر به تایید هنجاری رفتارهای غیرقانونی می¬شود. افزایش فزاینده نرخ جرایم شرکت¬ها و ناکارآمدی نظام عدالت کیفری رسمی در پیشگیری از این جرایم، توسل به راهبردهای درون¬سازمانی را جهت کنترل جرایم این حوزه، اجتناب¬ناپذیر ساخته¬است. از این¬رو، این پژوهش با ارائه الگوی راهبردی پرورش¬ فرهنگ سازمانی، نقش آن را در پیش¬گیری از ارتکاب جرایم این قلمرو ارزیابی می¬کند. در این فرایند دانش¬بنیان، آموزش قانون¬مداری به کنش¬گران شرکتی، اولین گام است. سپس، کارکنان در پرتو نظام ارزشیابی عملکرد تحت پایش قرار می¬گیرند تا تاثیر برنامه¬های آموزشی بر آنان سنجیده شود. در مرحله بعد، چنان¬چه فرد به قانون¬شکنی خود ادامه دهد، از شرکت اخراج می¬شود. در گام بعدی، تاثیر برنامه¬های آموزشی مورد ارزیابی قرار می¬گیرند. بر این اساس، در صورت شکست تدابیر، برنامه¬ها تغییر می¬کنند و در صورت تایید، راهبردهای حفظ فرهنگ سازمانی مطلوب اتخاذ می¬شوند.
خلاصه ماشینی:
نتايج مطالعـات انجام شده در اين زمينه نشان مي دهد که فرهنگ سازماني شرکت ها، نه تنها تسليم در برابر قانون را برنمـيتابـد، بلکـه از نقض قوانين کيفري نيز حمايت ميکند( ٩,١٢ ٢,fleming et al ).
يکي از ضرورت هاي اصلي تحقيق در اين حوزه – تکيه بر پرورش فرهنگ سازماني - بـه واسـطه تحليـل نظام جرم انگاري رفتارهاي نابهنجار شرکت ها بر اساس رويکردهاي جرم شناسي انتقادي مشخص ميشود.
١ -Corporate Criminogenic culture ٢ - Bad apple theory بدين ترتيب ، توجه به پيامدهاي ناگوار جرايم SشGرAکMت RهاOوOنNقش پررنگ فرهنگ سازماني در ارتکاب جرم ، اين نکته را به ذهن متبادر ميکند که يکي از راه هاي کنترل جرايم شرکت ها، تغيير و پرورش فرهنگ سـازماني اسـت .
,Greenberge et al ) 1986,14 ,141) بنابراين ، بر اساس نظريه ساترلند و پژوهش هاي ديگر انجام شده در اين حوزه ، همنشيني با بزهکاران بر کنش - گران شرکت ها اثر ميگذارد و ميتواند آن ها را نيز به سوي ارتکاب جرم سوق دهد.
کارکنان و مديران بر اساس آموزش قانون مداري به شهروندان قانون مند تبديل شده اند و فرهنگ سازماني حاکم ، گرايش به تبعيت از قوانين دارد، اما برخي کنش گران ، هم چنان تمايل به ارتکاب جرم دارند.
از اين رو، اخراج قـانون شـکنان ، راهبردي است که ميتواند، از يک سو، به پرورش فرهنگ سازماني و رشد قانون مداري کمک کند و از سوي ديگـر، موجـب کنترل جرايم شرکت ها شود.
حفظ و تقويت رويکرد مطلوب در اين زمينه ، به مثابه آخرين مرحله پـرورش فرهنـگ سـازماني موجب ثبات فرهنگ قانون مداري و کاهش نرخ جرايم شرکت ها ميشود.