چکیده:
هرچند ایران باستان جایگاه امپراتوریهای بزرگی بود که باعث بخش عظیمی از تحولات جهان در آن زمان شد،بهعلت برجای نماندن اثر سترگ تاریخی از آن دوران، برخی مورخان به این نتیجه رسیدهاند که ایرانیان باستان فاقد هرگونه آگاهی و آثار تاریخی هستند. در این مقاله سعی شده است برپایة شواهد، مدارک و اسناد تاریخی شامل کتیبهها، روایتهای مورخان یونانی- رومی، و همچنین آثار برجایماندة نوشتاری از ایرانیان باستان و بررسی آنها با دستگاه دینی و فلسفی ایشان، نشان داده شود که در ایران باستان نوعی از تاریخنگاری وجود داشته است که منابع تاریخی ملل دیگر صحت آن را تأیید میکنند.این تاریخنگاری دارای ویژگیهای خاصی بود که در قالب جهانبینی و تاریخنگری دینی، معنا و مفهوم پیدا میکرد و رویدادهای تاریخی و نقش انسان در تاریخ به دستاویز این نگرش تفسیر و تعبیر میشد. این تاریخنگاری که در چهارچوب الهیات زردشتی تعریف میشد، با آنچه مورخان یونان باستان از تاریخ و تاریخنگاری درک میکردند، یکسان نبود. این شیوۀ تاریخنگری، روایتی از انسان و جایگاهش در جهان و زمان ارائه میداد که با تعاریف جدید از ماهیت و جایگاه انسان، بهمثابة موجودی مطلقا تاریخی، در تضاد است؛ ازاینرو نوع تاریخنگاری آن نیز با شاخصههای تاریخنویسی جدید و یک اثر تاریخی که عنوان «علمی» بر خود دارد، متفاوت است.
خلاصه ماشینی:
در ایـن مقالـه سعی شده است برپایۀ شواهد، مدارک و اسـناد تـاریخی شـامل کتیبـه هـا، روایت های مورخان یونانی- رومی، و همچنین آثار برجایماندة نوشـتاری از ایرانیان باستان و بررسی آن ها با دستگاه دینی و فلسفی ایشان ، نشان داده شود که در ایران باستان نوعی از تاریخ نگاری وجود داشته است که منـابع تاریخی ملل دیگر صحت آن را تأیید میکننـد.
نیـولی در کتـاب زردشـت در تـاریخ (١٣٩٣: ٤٢)، در برابر این تعبیر که ایرانیان باستان هیچ تلقی ای از تاریخ نداشـته انـد، بـا نظـر گرشویچ موافق و معتقد است ایرانیان باستان فاقد درک تاریخی نبوده اند؛ به جـز زمـانی کـه ایران به دست اسکندر اشغال شد و سنت فروپاشید و فقر علمی دربارة دورة هخامنشیان بروز کرد.
درحالی که برخی به وجود نداشتن تاریخ نگاری در ایران باستان اشاره دارند، عده ای نیـز هستند که با اتکا به برخی شواهد این دیـدگاه را رد مـی کننـد؛ بـااین حـال ، بـاوجود منـابع و اسناد اندکی که در این زمینه در دست اسـت ، مـی تـوان بـا تحلیـل دقیـق داده هـای تـاریخی شامل کتیبه های هخامنشی و ساسانی ، کتب دینی ، تاریخ نویسی های ایرانی و غیرایرانی ، اعـم از مورخان یونانی و رومی که مطالبی جسته وگریخته دربارة این موضوع ارائـه مـی دهنـد، و ارائۀ الگویی از ساختار تاریخ نگری ایرانیان باستان ، به نوعی از تاریخ نویسی در ایران باسـتان پی برد که نه دقیقا یکسان با تاریخ نگاری های دوران مدرن با مفاهیم فکری - فلسفی موجود در پس زمینه اش است و نه اینکه مفاهیم تاریخی و اندیشۀ ثبت رویدادها و تحولات تاریخی در آن یـک سـره بـی معنـا و خـالی از اهمیـت بـوده اسـت .