چکیده:
حیات انسان با تغذیه شروع میشود و تغذیه فرآیندی است که در آن موجود بیجان به جسم زنده و پویا تبدیل میشود یا بخشی از جسم زنده میگردد. تأمل درباره چنین فرآیندی در حیطه دانش فلسفه است. تأملات برخی فیلسوفان نشان داده است که در این فرآیند جسمی که از آن تغذیه میشود، از جهت جوهر و عرض تغییر میکند و همسان جسم متغذی میشود تا حیات شکل بگیرد و بدن ساخته شود. فیلسوفان نفس گیاهی را مؤثر فاعل بالطبع این فرآیند میدانند، ولی تبیین آنان چند مسئله را پیش میکشد: 1. این فعل، شرایط فعل طبیعی را ندارد؛ 2. نفس نباتی منطبع در ماده و جسمانی است و از نظر آنان جسم و جسمانی تأثیر استقلالی بر شیء دیگر ندارد؛ 3. مقصود فیلسوفان از نفس نباتی مبهم است؛ و 4. نفس گیاهی در نقطه شروع حیات شخص تحقق نیافته است تا در این فرآیند مؤثر باشد. از آنجا که فیلسوفان پاسخ صریحی به این پرسشها ندادهاند، این پژوهش با تحلیل لوازم التزامی نظریه آنان به حل برخی از این مسائل دست یافته است. راهحل اندیشههای فیلسوفان متقدم، به تعطیلی قوای نفس ناطقه یا تفویض فعل طبیعی میانجامد، ولی با اصلاح نظریه نصیرالدین طوسی به کمک نظریه حرکت جوهری صدرایی میتوان تدبیر بدن را در آغاز حیات تبیین کرد؛ یا با نظریه ارباب انواع، هم مشکل اخیر و هم مشکل جسمانیت نفس نباتی را حل کرد. در پایان این نظر مطرح میشود که تغذیه فعل طبیعی نیست و از ترکیب نظریه نصیرالدین طوسی با نظریه فعل تسخیری صدرا راهحل دیگری به دست میآید که به مشکل تفویض نمیانجامد.
خلاصه ماشینی:
مشکل تبیین فلسفی فیلسوفان از تغذیه در نقطه آغازین هویت شخص همان گونه که پیش تر گذشت ، از سه معنای نفس گیاهی ، فقـط نفـس گیـاهی در معنـای قـوه از قوای نفس می تواند مؤثر در تغذیه باشد، اما در نقطه آغاز زندگی شخص که نفس انسانی تحقـق نیافته و به تبع آن قوای آن و نفس گیاهی نیـز تحقـق نیافتـه اسـت ، تغذیـه و رشـد چگونـه رخ می دهد و جنین چگونه تغذیه می شود؟ پیش تـر گذشـت کـه ، طبیعیـون معتقدنـد حـرارت باعـث می شود برخی از اجزای بدن از دست برود و به همین ترتیب بر آنند که حـرارت غریـزی موجـب حیات و مرگ می شود؛ بدین معنا که از نظر آنان علت تغییر جسم در ساحت بدن همـان حـرارت غریزی است .
به نظر می رسد این رویکرد نیز از چند جنبه مشکل دارد و نمی توانـد پاسـخی مناسـب بـرای مسئله چگونگی تدبیر بدن شخص در نقطه آغاز خود باشد: نخست آنکه مستلزم ایـن اسـت کـه فعلی طبیعی از فاعلی طبیعی به فاعل طبیعی دیگری منتقل شود، حـال آنکـه تفـویض فعـل در فاعل طبیعی ممکن نیست (صدرالدین شیرازی ، ١٣٥٤: ٢٢٩).