چکیده:
سیستم های تولید همواره با ریسک های مختلفی از جمله ریسک توقف و از کار افتادگی روبرو هستند. تجزیه و تحلیل ریسک عملکرد سیستم تولید، در حالی که داده های واقعی و مناسب در دسترس نیست باعث بروزخطا در پیش بینی پارامترها و سبب تصمیمگیری غلط خواهد شد. شرایط عدم قطعیت حالتی است که داده های مناسب برای تصمیمگیری وجود ندارد و در حالتی خاص از عدم قطعیت تصمیم گیرنده با فقدان اطلاعات مواجه است. ریسک حالتی از عدم قطعیت است که اطلاعات از گذشته سیستم به طور ناقص در دسترس است. ریسک موجود در سیستم های تولیدی با عدم تحقق قابلیت اطمینان دستگاه ها ارتباط مستقیم دارد، در این پژوهش نخست سوابق و رابطه بین ریسک و قابلیت اطمینان مورد بررسی قرار گرفته سپس با بهره گیری از تئوری دمپستر شافر مدلی برای حداکثر سازی قابلیت اطمینان با توجه به ریسک موجود ارائه شده است. از آنجایی که محاسبه دقیق قابلیت اطمینان برای سیستم های و فرایندهای پیچیده وقتی که داده های درستی از شکست در اختیار نیست به شدت مشکل و پیچیده میشود در روش جدیدی که ارائه شده، به جای استفاده از روش های کاملا کیفی، ازتئوری دمپسترو شافر استفاده شده که در آن از همه داده های در دسترس برای تصمیم گیری استفاده شده است. استفاده از این روش سبب به دست آمدن محدوده های ریسک برای تجهیزات و ماشین آلات میگردد.این محدوده ها با توجه به رابطه ای که بین ریسک و قابلیت اطمینان دستگاه وجود دارد در یک ماتریس تحلیل ریسک ترسیم و میزان تغییرات برای رسیدن به ریسک پایین تر مشخص شده است، تمامی روش ارائه شده با بهره گیری از اطلاعات یک شرکت تولیدی مورد بررسی قرار گرفته است، تمرکز کارهایی که تاکنون در خصوص ارزیابی قابلیت اطمینان انجام شده است روی استفاده از تئوری احتمال بوده که در آن با تعیین نوع توزیع های شکست اجزا به پیش بینی زمان شکست پرداخته شده است در حالی که تحقیق حاضر ارائه دهنده تغییر نگرشی برای کاربردی کردن استفاده همزمان از تئوری امکان و تئوری احتمال است.
Manufacturing systems are always facing different kinds of risk such as failure and interruption risk. Performance risk analysis of manufacturing systems cause errors happening in the prediction of parameters and will also result in wrong decisions where the real and appropriate data is not available. In uncertainty condition there is no appropriate data for decision making and in the specific mode of uncertainty the decision maker faces with a lack of information. Risk is a state of uncertainty that the available information from background of system is incomplete. risks in manufacturing systems are directly related with failure to achieve the reliability of machines. So in this paper the records and the relationship between risk and reliability have been studied، then a model is proposed using dumpster-shafer theory to maximize the reliability according to the existing risk. Since the exact calculation of reliability for complex systems and processes is extremely difficult and complicated when the correct data of failure is not available، newly proposed model uses dumpster-shafer theory that enjoys all the available data for decision making instead of using the purely qualitative methods. Using this method results in obtain the risk ranges for equipment and machinery. These ranges are drawn in a risk analysis matrix according to the relationship between risk and reliability of machinery and the changes have been determined in order to meet the lower risk. All the proposed methods are examined using the data of a manufacturing company، the concentration of evaluating the reliability is on using the probability theory in which the failure time is predicted by determining type of component failure distribution while the research provides change in attitude for applying the simultaneous use of possibility and probability theory.
خلاصه ماشینی:
"این محدوده ها با توجه به رابطه ای که بین ریسک و قابلیت اطمینان دستگاه وجود دارد در یک ماتریس تحلیل ریسک ترسیم و میزان تغییرات برای رسیدن به ریسک پایین تر مشخص شده است ، تمامی روش ارائه شده با بهره گیری از اطلاعات یک شرکت تولیدی مورد بررسی قرار گرفته است ، تمرکز کارهایی که تاکنون در خصوص ارزیابی قابلیت اطمینان انجام شده است روی استفاده از تئوری احتمال بوده که در آن با تعیین نوع توزیع های شکست اجزا به پیش بینی زمان شکست پرداخته شده است در حالی که تحقیق حاضر ارائه دهنده تغییر نگرشی برای کاربردی کردن استفاده همزمان از تئوری امکان و تئوری احتمال است .
Loganthan et al;١٩٨٢, Giles;١٩٩٤, Joslyn;١٩٩٨ ,Prade، تئوری شاهد (١٩٧٦, Shafer;١٩٦٧,Dempster)، مدل انتقال باور (٢٠٠٠,Smets)، و تئوری بیس (١٩٧٢,Winkler;١٩٨٥,Berger) ، هر چند اتفاق نظر کاملی در خصوص استفاده از بهترین مدل برای مقابله با عدم قطعیت شناختی وجود ندارد اما روشی که این پژوهش بکار گرفته تئوری دمپستر شافر (١٩٦٧,Dempster) است که معمول برای تصمیمگیری در شرایط عدم قطعیت و هنگامی که اطلاعات کمیابی درخصوص موضوع تصمیم وجود دارد به کار میرود، به این دلیل از این روش استفاده شده که از حداکثر اطلاعات در دسترس استفاده شود و حدود فاصله احتمال رابه شکل فاصله ای برای تعیین حداقل و حداکثر ریسک موجود در پیش بینی قابلیت اطمینان دستگاهها درشرایط عدم قطعیت شناختی به دست آورد."