چکیده:
در این مقاله علاوه بر نظریه حس الوهی جان کالون، تأثیر این نظریه بر دیگران - بهخصوص کسانی که در سنت الهیات اصلاحی قرار دارند - و نیز تأثیر این نظریه بر معرفتشناسی اصلاحشده، مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین رابطه الهیات کالونی با الهیات طبیعی و تفسیرهایی که از نظریه او دراینخصوص ارائه شده، بهنحو خلاصه بیان گردیده و در نهایت مقایسهای بین نظریه حس الوهی کالون و نظریه فطرت در سنت فلسفی اسلامی انجام گرفته است.
In this paper the following subjects are presented: 1) an inquiry regarding John Calvin’s theory of Sensus Divintaitis (sense of deity) – as an innate tendency to believe in God، 2) a discussion about Calvin’s influence on subsequent thinkers – i.e. reformed theologians and reformed epistemologists، 3) a brief discussion regarding the relation between Calvinist theology and natural theology and interpretations of Calvin’s theory and 4) the theory of sensus divinitatis and the theory of innateness (fetrah) in Islamic philosophical tradition are compared. In this way the similarities and differences between them have been shown.
خلاصه ماشینی:
در اینجا توضیح این نکته لازم است که از نظر کالون دو نوع شناخت از خدا میتوانیم داشته باشیم: از آنجایی که خداوند هم در آفرینش جهان و هم در نظریه عمومی کتاب مقدس نخست بهعنوان آفریننده و بعد بهعنوان رهاییبخش در مسیح ظاهر میشود، معرفتی دوجانبه درباره او ایجاد میشود (Ibid, p.
حس خداشناسی (حس الوهی) کالون میگوید: حس الوهی (بسان بذری) بهطور طبیعی در قلب انسان کاشته شده است: ما معتقدیم که بدون هیچ شکی در اذهان انسانها در واقع بهطور غریزی و طبیعی یک حس الوهی وجود دارد؛ زیرا خدا خودش برای اینکه مانع تجاهل انسانها شود، همه را با ایدهای از الوهیت خود تجهیز کرده است، که خاطره آن را او دائما تجدید میکند و گاهی بزرگ میکند، و این مطلب انسان را آگاهی میدهد که یک خدایی هست و همو انسان را خلق کرده است (Ibid, p.
رابطه کالون با الهیات طبیعی چنانکه گذشت، کالون از یک سو معتقد به حس الوهی - همان خداگرایی و خداشناسی فطری - است و نشانههای خداوند را در جهان خلقت و در وجود انسان آشکار و واضح میداند که سبب میشود انسان هیچ عذر و بهانهای برای الحاد و تبهکاری خود نداشته باشد؛ اما از سوی دیگر بهدلیل گناه ذاتی (= فطری)، قوای شناختی انسان را چنان معیوب میبیند که هرگز شناختی واقعی از خدا را ایجاد نمیکند؛ پس تنها راه شناخت خدا از طریق مسیح است.