چکیده:
متون عرفانی یکی از شاخههای پربار ادبیات فارسی است. این متون به دلیل ارتباط شفافی که با تجربه و تخیل عرفانی و بشری دارد، منشأ زایشهای هنری و تجربههای زبانی بیانناپذیری است. یکی از ویژگیهای ساختاریای که همه متون عرفانی ادبیات فارسی را به هم متصل میکند، ارتباط گفتمانی است. اگرچه اصلیترین هنر عطار نیشابوری، شاعر و اندیشمند پایان قرن ششم هجری، شعر است اما او با تألیف تذکر ه الاولیا سعی کرده تا همان گفتمانی را که در منطقالطیر به کار گرفته است، به شکل دیگری در نثر هم دنبال کند. اگرچه عطار بسیاری از اجزای تذکر ه الاولیا را از متون پیشین عرفانی، همچون رساله قشیریه، کشف المحجوب و طبقات صوفیه گرفته است اما رفتار زیباییشناختی و زبانشناختی او برای خلق جهان متن، دیگرگونه است. چنانکه تمام بخشهایی که به تذکر ه الاولیا و یادکرد عرفا اختصاص یافته، دارای ساختار گفتمانی واحد است. اگرچه سایه کمرنگ این الگوی ساختاری را میتوان در کتابهای کشفالمحجوب، طبقات صوفیه و رسالۀ قشیریه یافت اما عطار این الگو را عمق و جهت داده و به سبک ویژهای دست یافته است. این مقاله در جستجوی پاسخ به دو مسئلۀ پژوهشی است که بهطور مستقیم با ساختار تذکر ه الاولیا ارتباط دارد:1- فراروایت نجاتبخشی عرفان اسلامی چگونه در گفتمان عرفانی بازنمایی میشود؟2- عطار چگونه فراروایت نجاتبخشی را با گفتمان همراه میکند و ساختار روایت تذکر ه الاولیا را میسازد؟ فراروایتی که تذکر ه الاولیا را پیش میبرد، «اسطورۀ نجاتبخشی» است؛ این اسطوره، گفتمان «سفر انسان در دنیا» را میآفریند. عطار با استعاره «سفر» به اسطوره گناه و توبه میرسد؛ بنابراین ابتدای روایتهایش با توبه آغاز میشود و انتهایش به مرگ میانجامد. در تذکر ه الاولیا انسانهای برگزیده با شناسایی خود و توبه کردن از گناه آغاز میکنند؛ آنگاه به فاعل شناسا تبدیل میشوند و سپس کردار و گفتارشان بر دیگران مؤثر واقع میشود و سرانجام سفرشان به مرگ منتهی میگردد