چکیده:
از جمله دغدغه های مشترک انسان معاصر و انسان گذشته، مسئله وجود (زیستن) و مرگ (نیستی) است. یکی از مباحثی که میتوان ذیل دغدغه ی وجود (زیستن) مطرح کرد، مسئله اراده معطوف به خود یا غیر است. چیزی که روانشناسان وجودگرا از آن به «خوداستعلایی» تعبیرکرده اند. فرانکل یکی از این روانشناسان که در این پژوهش، آرای وی با ابوسعید ابی الخیر مورد تحلیل و تطبیق قرارگرفته است، خوداستعلایی را «فرارفتن از خود» و «درگیر غیر از خود شدن» می داند. ابوسعید نیز تعابیری چون فرارفتن از خود، غایب شدن از خویش و ... را به کار برده که نزدیک به مسئله خوداستعلایی است. فرانکل، مصادیق خوداستعلایی را تحقق آرمان هدفی، خدمت به انسانها و عشق به دیگران میداند. ابوسعید نیز علاوه براین موارد، ظلم و تعدی نکردن به دیگران و بخشش (هبه) به انسانها را از مصادیق خوداستعلایی برشمرده است. در این نوشتار، آثار خوداستعلایی از منظر ابوسعید، ذیل سه عنوان اخلاقی (دستیابی به تواضع)، روحی- روانی (رهایی از رنج و جاودانه شدن) و اجتماعی (پرهیز از خشونت) طبقه بندی شده است.
خلاصه ماشینی:
اگر از همین منظر به این حکایت از اسرار التوحید تأمل شود، قرابت اندیشهای فرانکل و ابوسعید مشخص میشود: شیخ یکبار به طوس رسید.
ابوسعید نیز با همین رویکرد چنین میگوید: شیخ ما روزی مجلس می گفت ....
ابوسعید نیز از همین منظر معتقد است غرق در خود بودن، آدمی را شیفته و فریفته مینماید: خواجگک سنگانی پیش شیخ ما آمد ...
و از این معنی بود که چون تو از نفس خود پرهیز کردی به وی رسیدی (منور، 1386: 286).
دشمن خویش بودن شیخ ما گفت: در همه احوال خصم خود باشید بر خود (منور، 1386: 249).
حدیث خویش نگفتن یک روز شاعری پیش شیخ، برخاست و شعری آغاز کرد که همی چه خواهد این گردش زمن ز منا شیخ گفت: بس بس.
شیخ گفت: «میان بنده و حق یک قدم است و آن، آن است که یک قدم از خود بیرون نهی تا به حق رسی» (منور، 1386: 62).
شیخ ما گفت: «مرد باید که به دو کار مشغول بود، هرچه او را از خدای باز میدارد از پیش بر میدارد» (منور، 1386: 290).
شیخ ما گفت: هرچه تو را از خدای مشغول کند، بر تو شرم است و صحبت باز آن مذموم است (منور، 1386: 285).
درحالیکه اگر آدمی به خوداستعلایی دست یابد، چنان برای وجود دیگران ارزش قائل است که حاضر نیست آنها را نیست و نابود کند: شیخ ما گفت: آنک در آن دیه ما مردی بود، یک منی بکرد.