چکیده:
این مقاله کوشیده است تا با رویکردی تفسیری ـ روایی، برداشتهای تفسیری علامه طباطبایی درباره لوح محفوظ و موارد مرتبط با آن مانند خزائن الهی و برخی از ویژگیهای لوح محفوظ مانند اتصاف آن به حکیم بودن را مورد بررسی قرار دهد. به شهادت آیات و روایات، محفوظ بودن لوح، بهمعنای مصونیت حقیقت ماورایی قرآن از دستبرد و مسّ و شهود نامحرمان درگاه الهی است و بهمعنای محفوظ بودن آن از تغییر نیست. همچنین صفت «حکیم» در آیه 3 و 4 زخرف، به مرتبه لوح محفوظ ارتباطی ندارد، بلکه وصف همین قرآنی است که به زبان عربی نازل گشته است و همچنین عبارت «مفاتح الغیب» که در صدر آیه 59 انعام آمده است جمع مفتاح بهمعنای کلید بوده و میان مفاتح الغیب در صدر آیه و کتاب مبین در ذیل آیه دوگانگی وجود ندارد، بلکه براساس شواهد قرآنی و روایی میتوان صدر آیه را اجمال تفصیلی دانست که در ذیل آن آمده است.
خلاصه ماشینی:
آیا برداشت تفسیری علامه طباطبایی از دو آیه سه و چهار سوره زخرف «إنـا جعلناه قرآنا عربـیا لعلکم تعقلون * و إنه فی أم الکتاب لدینا لعلی حکیم» در مورد أم الکتاب که صفت «حکیم» در این دو آیه را بهمعنای خالی بودن از اجزاء و کثرات میدانند و آن را به مرتبه لوح محفوظ نسبت میدهند، صحیح است؟ مقدمه از لوح محفوظ در آیات قرآن با عبارتهای گوناگونی یاد شده است که از آن جمله میتوان به کتاب مبین، کتاب حفیظ، أم الکتاب، کتاب مرقوم، کتاب مکنون و امام اشاره نمود.
وجودشناسی لوح محفوظ علامه طباطبایی پس از اثبات مراتب وجودی برای قرآن، به کمک آیات دیگر به این نتیجه میرسد که حقیقت والای قرآن؛ یعنی مرتبهای که تفصیل در آن راه ندارد، همان لوح محفوظ است که در قرآن از آن با تعابیر گوناگونی مانند کتاب مبین، کتاب حفیظ، ام الکتاب، کتاب مرقوم، کتاب مکنون و امام یاد شده است.
ایشان با استفاده از آیه «حم * و الکتاب المبـین * إنـا جعلناه قرآنا عربـیا لعلکم تعقـلون * و إنـه فی أم الکتاب لدینا لعلی حکـیم» (زخرف / 4 ـ 1) بیان میدارد که حقیقت قرآن پیش از آنکه بهصورت الفاظ و عبارتها در آید، کتاب مبین نام دارد و حکیم بودن که عبارت دیگری از احکام است، ویژگی آن میباشد؛ یعنی کثرتی که در قرآن بهصورت آیات و سور خود را نشان میدهد در آن حقیقت، راه ندارد.