خلاصه ماشینی:
پس ملاحظه میشود که بخشی از واقعیت اجتماعی جامعه انگلیس در اوایل قرن نوزدهم وجود این سه قشر اجتماعی مهم در فرایند تولید اقتصادی یعنی قشر فئودال صاحب زمین کشاورزی،قشر سرمایهدار صنعتی مالک سرمایه و قشر کارگران صاحب کار است.
نسبیت و گزینش اگر مفاهیم و نظریههای علوم اجتماعی تجربی دارای قالبهای اجتماعی زمانی-مکانی ویژهای هستند آیا این مفاهیم و نظریهها عمومیت لازم را برای علمی بودن دارند؟برای جواب به این پرسش باید گفت عمومیت به این معنا نیست که یک مفهوم یا قضیه علمی باید همیشه و در همه جا ثابت و بدون تغییر باشد.
نکته دیگر ناشی از تجربی بودن مفاهیم در علوم اجتماعی و در علم اقتصاد این است که مفاهیم مزبور دارای ما به ازاء عینی بوده و نمیتوانند صرفا و انحصارا ذهنی باشند.
به عنوان مثال میتوان پرسید،کار یا سرمایه چیست و چگونه باید این مفهوم را تعریف کرد؟همچنین نظریهپرداز علوم اقتصادی نمیتواند با واقعیات جامعه محل زندگی خود از نظر پژوهشی و تحقیقی بیگانه باشد.
پس هر نظریهپرداز خود شروعکننده یک علم نیست اما شرط اصلی برای نظریهپردازان برخورد علمی با واقعیات جامعه و جوامع است نه مسلط بودن بر مفاهیم و نظریههای قبلی در یک علم.
در بحث مربوط به شیوه علمی حل اختلاف در علوم تجربی میتوان گفت،چون هر مفهوم در علوم اجتماعی تجربی دارای یک ما به ازاء عینی خارجی است و مفاهیم ذهنی و انتزاعی در این علوم جایگاهی ندارند و از طرفی چنانچه در تبیین و تعریف یک واقعیت بیرونی آراء مختلفی از سوی دست اندر کاران ارائه شود،حل و فصل این اختلاف نظرها از طریق بحث و گفتگو و تبادل افکار بین اندیشمندان ذیربط ممکن نیست.