چکیده:
هدف این مقاله بررسی دلایل و روند افزایش روابط چین و کشورهای منطقۀ آمریکای لاتین در سالهای ریاست جمهوری هو جینتائو است. درحالیکه در دورۀ پیش از آن، توجه چین به گسترش روابط با کشورهای غربی بود، در دورۀ هو بسط روابط با کشورهای در حال توسعۀ بهویژه آمریکای لاتین بیشتر مورد توجه قرار گرفت. پرسش اصلی این مقاله این است که چرا سیاست خارجی چین در دورۀ ریاست جمهوری هو جینتائو (2012-2002) گسترش روابط با کشورهای آمریکای لاتین را مدنظر قرار داد؟ یافتههای این پژوهش نشان میدهد که الزامات درونی، منطقهای و بینالمللی توسعۀ چین این کشور را متوجه مناطق مختلف کرده و از این جهت نمیتوان فقط به تأثیر تغییر کادر رهبری در تغییر اولویتهای سیاست خارجی چین قائل بود. ویژگیهای سطح خرد همانند اصول مورد تأکید هو در عرصۀ داخلی و سیاست خارجی و تلاقی آنها با متغیرهای منطقهای و بینالمللی به تغییر جهتگیری در سیاست خارجی چین کمک کرده است.
The purpose of this article is to deal with causes and trends of China and Latin America foreign policy in Hu Jintao era. Before Hu presidency, China had more tendency to promoting relations with the West, but during this period (Hu’s era) third world countries like Africa and Latin America countries gained their precedent positions in China foreign policy. The main question raised here, is “why had China relations with Latin America in Hu’s era promoted?”. The article argues that some factors such as internal, regional and international requirements in addition to Hu’s characteristics in governance effected China policy toward Latin America and resulted in expansion of relation between China and the region.
خلاصه ماشینی:
عدم شکل گیری رویکردی مشابه میان چین و همسایگان در زمینة مسائل مشترک یکی از عوامل مهم در توجه چین به توسعة روابط با مناطق دیگر از جمله آمریکای لاتین شد، چراکه آمریکای لاتین نه تنها از حیث اقتصادی می توانست جایگزینی برای کشورهای همسایه چین باشد، بلکه این اقدام بیجینگ برای حضور در حوزة نفوذ آمریکا (آمریکای لاتین ) به نوعی مابازای دخالت های آمریکا در شرق آسیا تلقی می شد.
گسترش فرایند وابستگی متقابل در نظام بین المللی به عنوان نتیجة طبیعی جهانی شدن سیاست خارجی کشورها را در دو حوزه با تغییر و تحول روبه رو کرد؛ از یک طرف ، در نتیجة افزایش نیازهای اقتصادی و ضرورت پاسخ به این نیازها، حوزه های جغرافیایی کشورها متنوع شد، یعنی اگر حوزة سرمایه ، فناوری و تکنولوژی از جانب قدرت های بزرگ و دیپلماسی آنها تأمین می شود، انرژی و بازار مصرف به عنوان نیازهای ثانوی نیازمند تعامل با کشورهایی است که با عناوینی از جمله «جهان سوم » یا «در حال توسعه » شناخته می شوند.
درحالی که در دوران ریاست جمهوری جیانگ زمین تحت تأثیر تلاش این کشور برای ایجاد فضای مساعد بین المللی و تضمین انتقال فناوری و سرمایه برای تداوم روند اصلاحات و توسعة اقتصادی اولویت چین در روابط خارجی توجه به غرب بود، در دورة ریاست جمهوری جدید توجه چین بیش از گذشته به توسعة روابط با کشورهای در حال توسعه به ویژه آمریکای لاتین معطوف شد.