چکیده:
در منازعات نامتقارن، قدرتهای بزرگ اغلب در برابر دولتهای ضعیف از استراتژی قهری استفاده میکنند. با توجه به اینکه تهدیدات قهری دولتهای قدرتمندتر بهواسطۀ تعیین مجازات شدیدتر در ازای نافرمانی طرف مقابل مؤثرترند، بهنظر میرسد دولتهای ضعیف باید تسلیم درخواستهای قهری قدرتهای بزرگ شوند تا گرفتار مجازات آنها نشوند. اما چرا شواهد و مطالعات تجربی بسیاری عکس این قضیه و در واقع ناکامی استراتژی قهری و مقاومت دولتهای ضعیف و در نهایت انتخاب استراتژی پرهزینۀ نظامی صرف از سوی قدرتهای بزرگ را نشان میدهند؟ این سؤالی است که فیل هان با تهدید بقای دولت ضعیف به آن پاسخ میدهد. در این مقاله، برای تعمیم نظریۀ هان به مواردی که با آن قابل تبیین نیستند، آن را تعدیل کرده و با مطالعۀ موردی منازعۀ میان ایالات متحدۀ آمریکا و کرۀ شمالی حمایت میکنیم.
In asymmetric conflicts, great powers often adopt coercive strategies toward weak states. This strategy is a combination of threat, and limited and warning use of force if necessary to impact the opposite's strategy choice. Given that the threats of the most powerful states are more effective because the penalty for target disobedience will be more intensive, it seems that the weak states must easily submit to great powers coercive deterrence and compellence demands to keep away from punishments. But why many evidence and experimental studies show the failure of this strategy in result of the resistance of weak states which finally leads great powers to take up costly brute force strategy? This is a question that Phil Haun answers with this hypothesis that the greater the coercive requests of the great powers threatens the survival of a weak state the more probable the failure of the coercive strategy will be. In this article, we modify Haun's theory based on weak state's costs and benefits calculations and its resistance preferences in order to extend the theory to cases which are not explicable in terms of Haun's hypothesis, and we inspect one of the cases- North Korean nuclear crisis- which has been shown to be incongruent with what occurred in real world by Haun's hypothesis and account for North Korean resistance strategy toward the United States' coercive demands.
خلاصه ماشینی:
بحران در ١٤ مارس ١٩٩٤ زمانی که بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی کشف تناقض های بیشتری را در برنامة هسته ای کرة شمالی گزارش دادند، دوباره شدت گرفت ، اما پیونگ یانگ به آنها اجازة نمونه برداری برای بررسی بیشتر را نداد.
پیونگ یانگ می ترسید که تسلیم شدن در این موضوع هزینه های فزاینده ای برای شهرت رژیم هم در داخل و هم در عرصة بین الملل داشته باشد، زیرا نشان دادن ضعف هم به اعتبار رژیم در داخل لطمه می زد و هم به وادارندگی بیشتر از سوی ایالات متحده و کرة جنوبی در آینده منجر می شد (١٩٩٣ ,Hayes ;١٥٣ :٢٠١٠ ,Reardon).
فرضیة هان برای بحران هسته ای کرة شمالی موفقیت را پیش بینی کرده است ، درحالی که سیاست خارجی و وادارندگی ایالات متحدة آمریکا در واقعیت و آنچه در عمل اتفاق افتاد، شکست خورد.
از نظر هان تسلیم شدن کرة شمالی در برابر درخواست های ایالات متحده مانند امضای توافق پادمان با سازمان بین المللی انرژی اتمی که در اواخر ١٩٨٩ و اوایل ١٩٩٠ مطرح شد، بقای دولت یا رژیم کرة شمالی را تهدید نمی کردند و کرة شمالی می بایست آنها را می پذیرفت و به این ترتیب موجبات موفقیت استراتژی قهری ایالات متحدة آمریکا را فراهم می کرد.
بنابراین کرة شمالی پیوسته با تلاش در جهت نشان دادن توانمندی های تسلیحاتی اش از جمله آزمایش های موشکی و هسته ای خود و ادعاهای مربوط همچون تازه ترین ادعایش مبنی بر مالکیت سلاح هسته ای فیوژنی یا بمب هیدروژنی در دسامبر ٢٠١٥ به دنبال افزایش تهدید و مقاومت برای تضمین بقای خود در برابر راهکارهای قهری ایالات متحده بوده است .