چکیده:
شاید بتوان مهمترین تحول منطقة خاورمیانه در دو دهة اخیر را در مجموعه تحولات موسوم به «بهار عربی» جستوجو کرد. بدون تردید، این تحولات، چه در سطح نظری و چه در سطح عملی، موجب تغییرات زیادی در حوزة مطالعات خاورمیانه شده است. این کشورها که یا همانند دولتهای خلیج فارس ماهیتی سنتی، یا همچون مصر ماهیتی بوروکراتیکـنظامی دارند، بهشدت تحت تأثیر این جنبش مردمی قرار گرفتهاند. بااینحال، امروز بهطورتقریبی بعد از سرکوبی این جنبشها، بهویژه در مصر، چشمانداز مناسبی برای گذار دموکراتیک ـدستکم در کوتاهمدتـ وجود ندارد و باید منتظر تحولات آینده شد. سؤال این است که چرا با وجود حمایتهای همهجانبة جهانی و بینالمللی از فرایند دموکراتیک کردن این کشورها، هیچگاه نتوانستهاند گذار موفقیتآمیزی به دموکراسی و ثبات سیاسی داشته باشند؟ یا چرا پتانسیل خشونت و اقتدارگرایی در آنها تا این حد بالاست؟ در این مقاله میکوشیم با تمرکز بر نظریة آمارتیا سن (توسعه بهمثابة آزادی) به بررسی این موضوع بپردازیم که چرا این کشورها، بهرغم برخورداری از رشد اقتصادی مناسب، به واسطة پیشرفت نداشتن در شاخصهای توسعة انسانی با این موضوع دست به گریبان هستند.
It seems that the most significant event during the last two decades in Middle East must be sought in the Arabic Spring. Undoubtedly، this has been resulted in many changes in the field of Middle East studies: either theoretical or practical levels. The countries which are a traditional nature، as the Persian Gulf Monarchies، and or a military - bureaucratic nature، as Egypt، have been severely influenced by the revolutionary movement. However، there is no good prospects for a democratic transition – at least in the short term – since the Movement - especially in Egypt - has been suppressed by the Army. In fact، we must wait for developments in future. The question here is that why، despite the full global support of the democratization process in the Middle East، the region has failed to access a successful transition to democracy and political stability? Or، why exist so highly the authoritarianism and violence? To focus on the Amartya Sen''s theory of development as freedom، this article believes that although they could gain a good level of economic development، but they are grappling with authoritarianism and despotism due to the lack of progress in human development indicators.
خلاصه ماشینی:
با وجود تمام تلاش هایی که در مصر طی پنجاه سال اخیر در حوزة توسعۀ اقتصادی صورت گرفته واین کشور توانسته است به یکی ازکشورهای مهم آفریقا تبدیل شود، اما هنوز نتوانسته است به توسعۀ سیاسی مطلوبی دست یابد وحوادث یک سال اخیر در این کشور نیز به خوبی این مسئله را نشان می دهد.
توجه نکردن به این موارد موجب شده است تا نه شاخص های اقتصادی مورد نظر برای رشد وتوسعۀ اقتصادی محقق شود ونه کشور به توسعۀ سیاسی مناسبی دست یابد.
به هرحال ، نتایج به دست آمده از این جدول حاکی از آن است که مصر در شاخص فقر چندبعدی (MPI) در میان کشورهای منتخب در تمام بخش ها جایگاه دوم را دارد به طوری که در تمام بخش های این شاخص از سوریه بالاتر بوده وبا فاصلۀ زیادی از مراکش در جایگاه دوم قرار گرفته است .
اگرچه این شاخص نسبت به آمارهای دورة قبل تفاوتی نداشته است ، اما متوسط نرخ رشد تولید ناخالص داخلی در مصر ٣/٩٥ درصد را نشان می دهد.
شاخص های توسعۀ انسانی با نگاهی به جدول ونمودار زیر می توان دریافت که شاخص های HDI مصر روند رو به رشد قابل قبولی را طی این سال ها داشته است .
این موضوع را می توان در جدول زیر مشاهده کرد که در آن تلاش شده است از مقایسۀ مصر با سایر کشورهای منطقه شاخص هایی نشان داده شوند که در توسعۀ یک کشور نقش مهمی را ایفا می کنند.