چکیده:
نظريه پردازي فلسفي بر وفاق متون ديني، و تفسير مبتني بر موازين عقلي از آن متون، از مقاصد عاليه حكماي متعاليه و سنت مستمر آنان در پهنه حكمت پردازي است. پس از صدرا، در همه ادوار اين مهم دنبال شده و آقاعلي مدرس نيز از اين توانايي بهره مند و مقيد به اين سيره است. او در نظريه ويژه اش در باره معاد جسماني، به آياتي چند استناد جسته است. محوريترين متني كه او به آن عنايت ويژه دارد، اين آيه كريمه است: «قل يحييها الذي انشاها اول مره و هو بكل خلق عليم» (يس۷۹). به نظر وي اين آيه كافي است تا اثبات كند معاد بدني با گردآوري اجزاي عنصري بدن در دنيا و سوق آنها به آخرت براي پيوستن به روح، صورت ميگيرد. وي در عين حال با استناد به آيه 62 سوره واقعه، ديدگاه اشاعره را درباره معاد عنصري نمي پذيرد، زيرا آنها به برگشت روح به دنيا گرايش دارند. آيات ديگري كه بدون هيچ شرح، مورد استناد ايشان است، آيه 104 سوره انبيا و آيه 27 سوره روم مي باشد كه از تنظير مبدا و معاد، نظريه خود را قابل اثبات مي داند. اين حكيم متعالي تا آن جا كه براي استوارسازي مباني معاد بدني، به متون مقدس استناد مي جويد، همان آموزه هاي صدرايي را دنبال مي كند، اما در صدد است از مباني متعالي، رهيافتي جديد و متغاير با رهاوردهاي حكمت متعاليه ارائه دهد و همين قصد، او را به «حكيم موسس» مشتهر ساخته است. براي اطمينان از توفيق وي در وفاق طلبي رهيافتش با آموزه هاي قرآني، بايد با عيار ارزيابي، تلاش تفسيري وي را در كيفيت انطباق نظريه اش با آيات واكاوي كرد. در اين راستا، كريمه محوري (يس79)، با تدبر مجموعي در آيات قبل و بعد آن، كه در شبهه زدايي از معاد جسماني و پاسخ به مُنكِر آن وارد گشته، انطباق تام نظر آقاعلي مدرس را بر مفاد آيات، محل ترديد قرار مي دهد.