چکیده:
پذیرش شخصیت های برجسته سیاسی از سوی هر کشور، عمومـا بـا آداب ویـژه ای همـراه بـوده اسـت . در ایران عصر صفوی ، رویداد پناهنـدگی همـایون گورکـانی از هنـد بـه شـاه طهماسـب اول و اهمیـت ابعـاد و پیامدهای آن برای ایران ، موجب شد فرمانی از سـوی شـاه طهماسـب بـه محمـدخان تکلـو، حـاکم ایالـت خراسان دربارٔهچگونگی برگزاری مراسم و تشریفات استقبال و پذیرایی از همایون صـادر و نگاشـته شـود . اگرچه متن این نامه اختصـاص بـه پـذیرایی از شـخص همـایون دارد، امـا بـه نظـر می رسـد ایـن نخسـتین دستورالعمل مکتوب دربارٔه چگونگی پذیرش یک شخصیت سیاسی خارجی در دورٔه صفویه است . این مقاله بر آن است با استناد به دو منبع هندی نزدیک تر به واقعه ، تذکرٔه همایون و اکبر اثر بایزیـد بیـات ّو اکبرنامه نوشته ابوالفضل علامی به بازخوانی نامه شاه طهماسب به حاکم خراسان و تجزیـه و تحلیـل ابعـاد و دقائق آداب و تشریفات استقبال و پذیرش از یک شخصیت برجسته سیاسی در قرن دهم هجری بپردازد .
خلاصه ماشینی:
"نزدیکی های محلی (که قرار یافته باشد) تردد نمایند ـ و کتک ١ خدمت در دسـت گرفته به نوعی (که در خدمت پادشاه خود کسی خدمت نمایند) خدمت کننـد و آنچه نهایت ملاحظه باشد منظـور داشـته بـه عمـل آورنـد ـ و بـه هـر ولایـت (کـه برسند) همین فرمان را به والی آن ولایت نمـوده مقـرر دارد کـه آن امیـر خـدمت نماید ـ و مهمانی بدین دستور به ظهور آورد که مجموع طعام و حـلاوی و اشـربه کمتر از یکهزار و پانصد طبـق نباشـد ـ و خـدمت و ملازمـت آن سـلطنت پنـاه تـا مشهد مقدس معلی مزکی تعلق بدان ایالت پناه دارد ـ و چـون امـرای مـذکور بـه ملازمت رسند هر روز یـک هـزار و دویسـت طبـق طعـام الـوان (کـه لایـق خـوان پادشاهانه باشد) در مجلس عالی آن پادشـاه گرامـی کشـیده شـود ـ و هریـک از امرای مذکور در روز مهمانی خود نه رأس اسپ پیشـکش نمایـد ـ کـه سـه اسـپ خاصگی باشد ـ و دیگری به امیر معظم محمد بیرام خان بهادر داده شـود و پـنج دیگر به امرای مخصوص به هرکس (که لایق باشد) بدهند ـ و نه اسـپ تمـامی از نظر خجسته اثر گذرانند ـ و ذکـر نماینـد کـه کـدام کـدام اسـپ از نـواب کامیـاب است ـ و هریک که قبل ازین قرار یافتـه باشـد (کـه از فـلان و فـلان امیـر باشـد) بگویند ـ که آن حکایت هرچند بدنماست لایق خواهد بود و بد نخواهد نمـود ـ و به هر دستور (که مقدور باشد) ملازمان رکـاب ظفـر انتسـاب را مسـرور دارنـد ـ و آنچه نهایت غمخوارگی و یکجهتی باشد به ظهور آورنـد ـ و خـاطر آن جماعـت را (که از گردش روزگار ناهموار به قدر غباری دارد) بـه دلـداری و غمخـوارگی (کـه درین نوع اوقات لایق و خوش نماست ) مسرور گردانند و این دسـتور همـه وقـت منظور باشد تا به حضور ما رسند ـ بعد از آنچـه لایـق باشـد از جانـب مـا معمـول خواهد گشت ـ و بعد از طعام متصرفات ٢ حلاوه و پالوده (که از قند و نبات طـبخ نموده باشند) و مرباهای متنوع مطبوع و رشته خطـایی خاصـه (کـه بـه گـلاب و مشک و عنبر اشهب معطر باشد) به مجلس برند ـ و حاکم ولایت بعـد از مهمـانی و خدمات مذکوره خاطر از ولایت آنجا جمع نموده تا به دارالسلطنۀ هرات هر که رفیق خدمت و ملازمت بوده باشـد دقیقـه از دقـائق خـدمت و ملازمـت نـامرعی نگذارد ."