چکیده:
در «روايات عرض» قرآن معيار اعتبارسنجي حديث معرفي شده است. از جمله پرسش هاي مطرح درباره اين روايات اين است كه آيا اعتبار حديث، در گرو موافقت آن با قرآن است يا عدم مخالفت كافي است؟ پاسخ هايي به اين پرسش داده شده كه در متن مقاله به برخي از آنها اشاره مي شود. پاسخ مقاله حاضر اين است كه اگر حديث با قراين غير محتوايي تاييد شود، عدم مخالفت كافي است؛ ولي اگر بخواهيم اعتبار حديث را با استناد به قراين محتوايي ثابت كنيم، تنها موافقت تام حديث با قرآن يا ديگر ادله قطعي كارساز است و در اين صورت هر ميزان از مخالفت، نافي اعتبار حديث است. به باور نگارنده، روايات عرض بيانگر معيارهاي اعتبار حديث بر اساس ارزيابي محتوايي اند و از قراين غير محتوايي بيگانه اند. اين برداشت به دليل حفظ ظاهر روايات عرض و بي نيازي آن از ارتكاب خلاف ظاهر، بر ديگر تبيين ها برتري دارد.
خلاصه ماشینی:
"خلاف ظاهر بودن حمل موافقت بر عدم مخالفت علاوه بر ناتمام بودن قراین ارائه شده برای تأویل موافقت به عدم مخالفت، این کار خلاف ظاهر بلکه خلاف صریح روایات عرض است؛ زیرا در حالی که این روایات به طور صریح می گویند: «آنچه را موافق کتاب است بگیرید و مخالف آن را کنار بگذارید»، دیگر چطور می توان گفت: مقصود از عرضه کردن حدیث بر قرآن احراز عدم مخالفت آن با قرآن است؟ اینکه راوی فرمایش امام را به این صورت نقل می کند: «لا تقبلوا علینا حدیثا»، یعنی ابتدا به طور عام (نکره در سیاق نفی) می فرماید هیچ حدیثی را از جانب ما نپذیرید و سپس فقط حدیث موافق با قرآن و سنت را از آن حکم عام استثنا می فرماید یعنی چه؟ آیا به رغم این بیان صریح می توان مدعی بود امام درصدد بیان ضرورت احراز موافقت نیست و صرفا عدم مخالفت را برای اعتبار کافی می داند؟ اگر امام( می خواست بفرماید که موافقت با قرآن شرط اعتبار است، چگونه باید تعبیر می کرد؟ این عبارت را در نظر بگیرید: «لا تقبلوا علینا حدیثا إلا ما وافق القرآن والسنة أو تجدون معه شاهدا من أحادیثنا المتقدمة...
برای چنین خبری که هیچ گونه مؤید غیر محتوایی آن را تأیید نمی کند، چه چیزی می تواند شاهد اعتبار و درستی باشد؟ موافقت یا عدم مخالفت با قرآن؟ آیا صرف انتساب سخنی به معصوم( و عدم مخالفت آن با قرآن، می تواند دلیل اعتبار باشد و کسی بگوید با فرض اینکه هیچ دلیلی بر حجیت آن نداریم فقط چون به عنوان روایت نقل شده و مخالف قرآن نیست حجت است؟ اگر چنین باشد، باید بتوان گفت هر چه با قرآن مخالف نیست صحیح است؛ یا اینکه در این صورت فقط موافقت با ادلة قطعی نشان صدق و درستی است و صرف عدم مخالفت کافی نیست."