چکیده:
با فروپاشی شوروی و تشدید پروسۀ جهانی شدن، زمینۀ مناسبی برای آنچه دیوید هلد "دموکراسی جهان وطنی " مینامد فراهم شده است. بدینترتیب با گسترش جامعۀ مدنی جهانی و افزایش شمار حکومتهای دموکراتیک، حقوق بشر اهمیت و جایگاه والایی
یافته است. اهمیت حقوق بشر تا بدانجاست که بیشتر نظریه پردازان سیاسی، بخشی از
نظریات خود را به واکاوی یا ارائۀ راهکارهای جدید در این خصوص اختصاص دادها ند.
برلین نیز به عنوان یکی از بزرگترین فیلسوفان سیاسی اخلاقی معاصر در این زمینه به
اظهارنظر پرداخته است. اما دیدگاه وی برخلاف امر معمول سنخیتی با عرف معمول در
حقوق بشر ندارد. برلین برخلاف لیبرالیستهای سنتی (از کلاسیک تا نولیبرال) قرائتی
جدید از حقوق طبیعی و فطری که به اعتقاد کلاسیک ها لایتغیر است و سرچشمۀ حقوق
بشر میب اشد، ارائه میکند. نویسنده مقاله سعی دارد با استفاده از پلورالیسم ارزشی
برلین به تبیین حقوق بشر از دیدگاه وی بپردازد. سوالی که نویسنده به دنبال پاسخگویی
به آن است به این قرار است که: در فرآیند تحول گفتمانی لیبرالیسم سنتی به لیبرالیسم
آگونیستی، پلورالیسم ارزشی برلین تا چه اندازه حقوق بشر را متحول میکند؟
خلاصه ماشینی:
سوالی که نویسنده به دنبال پاسخگویی به آن است به این قراراست که :درفرآیندتحول گفتمانی لیبرالیسم سنتی به لیبرالیسم آگونیستی ،پلورالیسم ارزشی برلین تاچه اندازه حقوق بشررامتحول می کند؟ کلید واژه ها: لیبرالیسم آگونیستی ، پلورالیسم ارزشی ، آزادی منفی ، اکسپرسیویسم ،حقوق بشر،رئالیسم *مسعودرستمی دارای درجه کارشناسی ارشدعلوم سیاسی ازدانشگاه آزاداسلامی ، واحدعلوم و تحقیقات دانشنامه حقوق وسیاست ، سال اول ، شماره ۲، بهار۱۳۸۴،ص ص ۱۰۴ـ۷۹ مقدمه دیالکتیک اندیشه ازدیرباز بخش عمدة فعالیت های بشری در عرصه های مختلف علم رابه خوداختصاص داده ومطمئنادرآینده این روندهمچنان ادامه خواهدیافت ؛زیراابطال پذیر بودن آنها راه رابرغایت ونهایت مسدودمی سازد.
بنابراین ،فرضیة اصلی این است که لیبرالیسم آگونیستی برلین که مبتنی برپلورالیسم ارزشی است ،موجب تحول گفتمانی حقوق بشرو تعمیق آن می گردد،تاآنجاکه زایش حقوق بشری رابه همراه داردکه متساهلانه ترازحقوق بشر لیبرالیسم سنتی است .
برلین باانطباق پلورالیسم ارزشی بالیبرالیسم ،آگاهانه به نفی بسیاری ازمباحث لیبرالیسم همچون عقل سوژه محور،حقوق بنیادین لاک واخلاق کانتی ،آرمان تمدن جهانی ومباحثی ازاین دست پرداخت وبه جای آن بر مباحثی همچون آزادی منفی ،خودآفرینی ازطریق انتخاب ،تراژدی ،تکثر وبسیارگونگی فرهنگی ،ارزش های مشترک انسانی و...
برلین بانفی حقوق بشرفطری وهمچنین عقل سوژه محور وتأکید برتضاد ارزش هاضمن وجودبرخی ارزش های مشترک انسانی میان دو رویکرد جهانشمول و نسبی گرایی فرهنگی حقوق بشر سازش ایجاد می کندو گونه ای ازحقوق بشررامطرح می سازد که تاحدودزیادی متمایزازحقوق بشر لیبرالی است .
بدین سان برلین دربعد اکسپرسیویستی پلورالیسم ارزشی خودبه نسبی گرایان فرهنگی نزدیک می شود وجهانشمول گرایی حقوق بشررا که کلی نگر ومطلق اندیش است ردمی کند.