چکیده:
در سرآغاز ورود دانش فلسفه به قلمرو اندیشه مسلمانان، چیستی و چگونگی شعر از جمله دغدغههای فیلسوفان مسلمان به شمار میآمد؛ چه، علیرغم باور ارسطو، آنان فن شعر را جزو منطق قلمداد میکردند. پس تلاششان بر آن بود که بتوانند همتراز با دیگر کتابهای معلم اول از این کتاب نیز غفلت نورزند و در شرح و بسطشان بر این کتاب، به مراد ارسطو دست یابند. فارابی از جمله فیلسوفانی است که با این دغدغه به سراغ فن شعر ارسطو رفته است. او افزون به آنکه فن شعر را شرح و بسط میدهد، در کتابهای دیگرش جایگاه این فن و صاحبان آن را هم معین میکند. نگاه فارابی به فن شعر، عناصر تشکیلدهنده و بایستههای آن از این نگره، موضوعی است که کمتر در معرض بررسی و پژوهش قرار میگیرد. این جستار بر آن است نشان دهد وی درباره شعر چگونه میاندیشیده، چه تعریفی از شعر و اجزای آن به ویژه محاکات دارد، انواع شعر را چگونه میفهمد و فهم او به چه میزان به ارسطو نزدیک میشود. در نهایت بر پایه تحلیل باور معلم ثانی درباره شعر، روشن میشود وی دو نوع دیدگاه در این باره دارد: ۱. منطقی؛ ۲. فرهنگی. از دیدگاه نخست، شعر به دلیل به کارگیری مخیلات، فاقد ارزش معرفتی بوده، در پایینترین رتبه قرار میگیرد، اما از دیدگاه فرهنگی، در مرتبه دوم شهر و پس از فلسفه قرار میگیرد تا در مسیر آموزش اهل مدینه ایفای نقش کند.
In the beginning of logic’s entrance to the zone of Islamic thought، philosopher`s problem was to answer what the poetry was; because they thought poetry was a part of logic. They tried to explain it and find out what the meaning of a poem was. Farabi is one of these philosophers. He explained poetry and determined its position. Farabi’s point of view encompasses the elements of poetry. Little attention has been made to this viewpoint of Farabi by scholars. This paper aims to know how Farabi defines poetry and what types of poetry are there and what the meaning of mimesis is in Farabi`s point of view.