چکیده:
گاهي اتفاق مي افتد كه اجراي تعهدات ناشي از قرارداد بواسطه تحقق حوادثي كه خارج از حيطة اقتدار متعهد بوده است غيرممكن شود. اين در حالي است كه نه اخلاق و نه حقوق دستور به انجام تعهدي كه غيرقابل اجراست نخواهد داد. از نظر عقلي نيز الزام متعهد به ايفاء تعهدات ناشي از قرارداد در حالي كه
تعهدات مذكور غيرقابل اجراست مذموم است. در باب عدم الزام متعهد به ايفاء تعهدات غيرقابل اجرا در كشورهاي مختلف نظريات مختلفي ارائه شده است. دو نظريه از اين نظريه هاي ارائه شده يعني دكترين فراستريشن و فورس ماژور شباهت زيادي با يكديگر دارند. دكترين فراستريشن يكي از نظريه هاي ارائه شده در حقوق كشور انگلستان مي باشد كه مبين انحلال قرارداد به دليل ناممكن شدن ايفاي تعهدات درنتيجه بروز حوادث ناگهاني و خارجي و اجتناب ناپذير است. اين دكترين شباهت فراواني با فورس ماژور، نظريه مورد پذيرش حقوق كشور فرانسه و ايران دارد. فورس ماژور نيز اصطلاحاً به حالتي گفته مي شود كه متعهد قرارداد بواسطه تحقق حادثه اي خارجي و غيرقابل اجتناب و غيرقابل پيش بيني امكان ايفاء تعهدات قراردادي خود را از دست مي دهد. در اين حالت قرارداد منعقده منحل خواهد شد و درنتيجه تعهدات ناشي از آن نيز ساقط خواهد شد و متعهد برائت حاصل مي نمايد. علي رغم اينكه اين دو نظريه وجوه اشتراك بسياري با يكديگر دارند، داراي وجوه افتراقي نيز هستند كه مميز اين دو نظريه از يكديگر خواهد بود. مقاله حاضر در مورد مقايسه مفهوم، شرايط تحقق و آثار
استناد به اين دو نظريه ارائه شده توسط حقوقدانان مي باشد كه درنهايت منجر به تفكيك اين دو نظريه از يكديگر و روشن شدن قلمرو اعمال هريك از نظريات خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
از آنجا که تقریبا در تمامی کتب حقوقی مرتبط با حقوق قرارداد کشور انگلستان بابی به این دکترین اختصاص یافته است ذیلا به تعاریف ارائه شده توسط برخی از مؤلفین و قضات این کشور از این دکترین اشاره می نمائیم : یکی از مولفین ٢ برجستة کشور انگلستان در کتاب خود در تعریف این دکترین بیان می دارد: «خاتمه پیش از موعد قراردادی است که قانونا منعقد شده و بواسطه حدوث رخدادی ، اجرا با مشکل مواجه می گردد یا اوضاع و احوال چنان تغییر می کند که اجرای قرارداد به گونه ای متفاوت از آن چیزی (۳) است که متعاقدین هنگام انعقاد آن مدنظر داشته اند» لرد رایت ٣ یکی از قضات کشور انگلستان نیز در مورد یک دعوی در مورد دکترین چنین می گوید: «به نظر من قرارداد نسبت به آینده به طور قهری خاتمه می یابد، چرا که در این زمان اجرای قرارداد به دلیل شرایطی که نمی توان هیچ مسئولیتی از برای نقض قرارداد برای متعاقدین قائل شد، ناممکن / (۴) گردیده است » در کتاب دیگری نیز مؤلف دکترین را اینگونه تعریف می کند: 113 1- Implied Term 2- Treitel 3- Lord Wright «به مواردی اطلاق می گردد که اجرای آتی قرارداد از نظر مادی یا قانونی به علت انتفاء ارزش تجاری (۵) ناممکن گردد» همچنین در کتابی دیگر بیان گردیده است : «خاتمه پیش از موعد قرارداد به دلیل حدوث شرایطی است که اجرای آن را ناممکن می سازد و یا اینکه حداقل آن را به گونه ای متفاوت با آنچه که مدنظر متعاقدین بوده است می نمایدکه در چنین شرایطی (۶) التزام متعاقدین به چنین قراردادی نامعقول می باشد» با توجه به تعاریف ارائه شده توسط حقوقدانان انگلیسی به نظر می رسد بتوان دکترین را اینگونه تعریف نمود: پس از انعقاد قرارداد، اجرای آن درنتیجه بروز و حدوث عواملی که قابلیت انتساب به متعهد را ندارند و در عین حال مقاومت ناپذیر هستند، از لحاظ شخصی یا اعتباری یا صرفا به دلیل انتفاء هدف اساسی متعاقدین بی فایده یا متعذر گردد.