چکیده:
در اين نوشتار ابتدا نگرش ابزاري به فناوري مدرن از طريق بيان مباني معرفت شناختي و غايي آن معرفي گرديده و به آثار و لوازم اين نگاه به فناوري مدرن اشاره خواهد شد. از آن پس نگرش ابزاري بر اساس رويكرد فرهنگي حلقه انتقادي فرانكفورت به علم و فناوري نقد شده، و از اين منظر مقولات فرهنگي اي همچون مقوله سلطه صورت و ذات فناوري مدرن معرفي گرديده و به آثار و لوازم اين نگاه به فناوري مدرن اشاره خواهد شد. در پايان بر اساس نگاه فلسفه متعاليه از طريق نقد مباني معرفت شناختي و غايي نگرش ابزاري به فناوري مدرن، رويكرد انتقادي فلسفه متعاليه نسبت به اين نگرش تبيين مي گردد. از اين منظر، طبيعت هستي اي داراي آگاهي است كه به كنش انسان مدرن و فناوري هايش آگاهي داشته و واكنش نشان مي دهد، واكنشي كه طبق سنن الهي رقم خورده و در مقابل رويكرد اومانيستي انسان مدرن در چهره بروز فجايع زيست محيطي، قهر الهي را به نمايش مي گذارد.
This paper first makes explicit the instrumental attitude to modern technology by explaining its epistemological and ultimate principles، and then highlights the effects and requisites of this view about modern technology. After that، it criticizes the instrumental attitude based on Frankfurt’s cultural critical circle approach to science and technology and refers to the effects and requisites of this view on modern technology. At the end، resting on transcendental philosophy and criticizing the epistemological and ultimate principles of the instrumental attitude to modern technology، the author expounds the critical approach of transcendental philosophy to this attitude. According to this point of view، the nature of existence is aware of the actions of modern man and man’s technological achievements and reacts according to divine traditions، and modern man’s adoption of the humanist approach the brings about the wrath of God in the form of serious environmental problems.
خلاصه ماشینی:
در تجربـه گرایـی، می توان از آنها در فرهنگ ها و ارزشهای مختلف استفاده کرد، و به وسیله آنها، نیازهای فردی تجربه تنها راه حصول معرفت علمی است (چالمرز، ١٣٨٩، ص ١٣)، نگاه تجربه گرایانه به معرفت در و اجتماعی انسانها را تأمین کرد؛ یعنـی ایـن ابزارهـا، در چنـد نظـام فرهنگـی و یـا ارزشـی علم مدرن، مقتضی این است که هر عنصر غیرتجربی ، باید غیرعلمی دانسته شود، و علم از هر عنصـر می توانند حضور داشته و مورد استفاده قرار گیرند، بدون اینکه خود آن ابزار، ارزش خاصی و غیرعلمی ، باید پیراسته گردد.
سلطه مقوله ای فرهنگی است که انسان مدرن از دریچه آن، به جهـان تجربـی ایدئولوژیک بودن نگاه ابزاری به فناوری مدرن، به معنای این است که فرهنگ مـدرن بـرای تسـلط ، نگریسته است ، و جهان تجربی را در چهره و صورت آن مشاهده کرده است .
این فناوری، وقتی بسط و گسترش پیدا می کند، عـلاوه بـر فرهنگ هایی که در دورانهای مختلف تاریخ ظهور پیدا کردهاند، لزوما فرهنگ هـایی در امتـداد یکـدیگر اینکه تسلط انسان بر طبیعت را فراهم می کند، تسلط برخی از انسانها بر سایر انسـانهـا را تـأمین نبوده، بلکه تفاوتهای بنیادی و اساسی با یکدیگر داشته اند؛ تفاوتهای بنیادی فرهنگ هـا، مسـتلزم ایـن کرده، از این دریچه ، رهایی و آزادی آنها را بـه مخـاطره مـی انـدازد (مـاکوزه، ١٣٦٢، ص ٥٤)، بـه است که فرهنگ یا فرهنگ های موجود، لزوما فرهنگ هـایی در امتـداد فرهنـگ هـای سـابق و یـا نمونـه عبارت دیگر، مقوله سلطه در ابتدا فناوری مدرن را در جهت تسلط بر طبیعت بیرونـی انسـان و در تکامل یافته تر از فرهنگ های سابق نباشند.