چکیده:
نوخوانش گفتمان علمي و روش شناسي حاكم بر تمدن اسلامي در دوره هاي گذشته بويژه در قرون سوم و چهارم هجري و تبيين و تحليل آن ميتواند نقش بسزايي در ايجاد تمدن نوين اسلامي داشته باشد. هدف نوشتار حاضر تبيين و تحليل روش شناسي علمي ابن سينا و ابوريحان بيروني جهت ترسيم گفتمان علمي و روشي آن دوره تمدني است. مقايسه تطبيقي روش شناسي اين دو انديشمند نشان ميدهد كه ابن سينا به تاسي از منطق ارسطويي، سهم بيشتري براي قياس نسبت به استقراء قائل است، ولي ابوريحان بيشتر متمايل به روشهاي تجربي و استقرائي است و فعاليتهاي ميداني و حرفه يي بيشتري انجام داده و حتي ابن سينا را بجهت تاكيد بيش از حد بر روش تعقلي مورد انتقاد قرار ميدهد. تفاوت ديگر اين دو حكيم در آن است كه بيروني بر مبناي يك ساختار فكري از پيش تعيين شده نمي انديشد، اما ابن سينا در ابتدا تا حدي مدافع ساختار تفكر ارسطويي بوده است؛ اگر چه درنهايت در اشارات و تنبيهات و حكمت مشرقي از ارسطو فاصله ميگيرد. تفاوت ديگر اين است كه در مورد ابن سينا گفته ميشود وي قائل به اين بوده كه هر چه را شنيدي در محل امكان بگذار ولي در مورد بيروني گفته ميشود كه وي معتقد بوده هر چه را شنيدي در بوته انكار بگذار تا مگر خلاف آن با دليل و برهان ثابت گردد (كه اين قضاوت مورد نقد قرار گرفته است).
خلاصه ماشینی:
"بعد از رنسانس روشهای متعددی از جمله روش تشکیکی دکارت، روش انتقادی فرانکفورتیها، تأییدگرایی همپل و ابطالگرایی پوپر مدنظر دانشمندان و فلاسفه غرب قرار گرفت و همواره مورد توجه بود که با تحلیل گفتار ابنسینا در متن فوق نکاتی برداشت میشود: 1) شنیدن یک مسئله و پذیرفتن آن بدون دلیل و برهان، خروج از فطرت انسانی است، ساده لوحی و نگرش غیربرهانی در ساحت علم، ما را از شناخت حقیقی دور خواهد ساخت و همچنین بمعنای اصالت تعقل و تعلیل در عرصه علم است و از طرف دیگر عقلانیت بعنوان مرتبهیی اصلی و ذاتی از فطرت انسان قلمداد میگردد.
بوعلی، علاوه بر تصریح به ارزش روش تعقلی و تجربی، در کتاب قانون روش تجربی را نیز بکار گرفته است و ابوریحان در موضوعات فلسفی و از جمله در پرسشهای خود از بوعلی، با روش تعقلی می اندیشد و یکی از علل مهم موفقیت این دو دانشمند و کلیتر از آن عظمت و پویایی شکوفایی تمدن اسلامی، در نظر گرفتن تناسب روش تحقیق با موضوعات مورد بررسی در گفتمان روششناختی حاکم بر فضای علمی آن دوره بوده است."