چکیده:
تلاش امريكا براي تسري قواعد داخلي آن كشور به حوزه نظام بين الملل و مخالفت بازيگراني چون كشورهاي اروپايي، چين و روسيه باعث شده كه اين روند به ساير كشورها نيز منتقل گرديده و سطح جديدي از تعارض در پيرامون بوجود آيد و در شرايط موجود امريكا به تنهايي قادر به اتخاذ تصميم نهايي در رابطه مسائل و موضوعات پيچيده جامعه بينالمللي نباشد. با نگاهي به روند، سطح و ميزان هژموني اقتصادي ايالات متحده در اقتصاد جهاني مشاهده خواهيم كرد كه شاخصه هاي اقتصادي اين كشور به تدريج ضعيف تر گرديده است.چالش ديگر براي هژموني امريكا رقباي سرسخت اقتصادي آسيايي و اروپايي هستند كه با امريكا رقابت جدي دارند و با توجه به شرايط موجود و بحران مالي پيش آمده، در صورت بهره برداري درست از اين وضعيت مي توانند شرايط را به سود خود تغيير دهند. تاريخ ظهور بازيگران هژمون و قدرت هاي سلطه گر نشان مي دهد كه هيچ كشوري بدون قابليت اقتصادي نتوانسته است به قدرت هژمونيك نائل و يا بدون برخورداري و بهره گيري از قدرت اقتصادي قابل ملاحظه جهان را رهبري نموده و يا حتي يك قدرت بزرگ باقي بماند.
خلاصه ماشینی:
"تـاریخ ظهـور بازیگران هژمون وقدرت های سلطه گرنشان میدهدکه هیچ کشوری بدون قابلیت اقتـصادی نتوانسته است به قدرت هژمونیک نائل ویابدون برخورداری وبهره گیری ازقدرت اقتصادی قابل ملاحظه جهان رارهبری نموده ویاحتی یک قدرت بزرگ باقی بماند.
اینکه هژمونی چیست وازچه زمانی واردادبیات بین الملل شد؟چه برداشتهایی ازآن در میان نظریه پردازان به وجودآمد؟مبانی هژمون گرایی امریکاوچالش های آن چیـست ؟بحـران اقتصادی اخیرچه تأثیری برجایگاه جهانی امریکاداشته است ؟پرسشهایی هستند که این مقاله درصددپاسخگویی به آنهاست .
مدیریت تعامل وتقابل ژئـوپلیتیکی بـاشـوروی سـابق ،حفـظ اتحادیـه نظامی غرب ،مدیریت روابط درون اتحادیه ،مخالفت بااستعمارسنتی ،برقراری نظم جدیـد در کشورهای جهان سوم ،حاکمیت دلار،ایجادنهادهای پولی وبین المللی ،فراهم سازی کالاهـای عمومی سیستم بین الملل مثل امنیت وسرمایه هـای عمـومی ،جلـوگیری ازتغییـرات اجتمـاعی رادیکال دراروپا وایجاداشتغال ورفاه اقتصادی دراین قاره ،ازجمله مواردی هـستند کـه در سایه هژمونی امریکادرایـن مقطـع مـدیریت گردیدنـد.
ازآنجاکه هویت ملی امریکابراساس یک مجموعه ازارزشهای سیاسی واقتـصادی جهـان شمول تعریف شده است ، (١٩٩٣٤٢,Huntington) این کشورباید میزان بیشتری ازمنابع ،خوش بینی وفعال بودن که موسوم به «انرژی سیاست »١است رابه صحنه جهانی سـوق داده وفزونتـرین مسئولیتهاراتقبل نموده ودرصحنه بین الملل فعال باشد تابرجسته ترازگذشته همانند ١٨٩٨«بـرا ی آرمان انسانیت » بجنگد ومانند ١٩١٧دنیارا «مکانی امن برای دموکراسی گرداند».
دراین رابطه «پل کندی » باایجادارتباط بین ساخت تولیدی جوامع ونقشی که درتحولات ثانویه نظام بین الملل ایفـاکـرده اند،ثابت کرده است که هیچ کشوری نمی تواند بدون برخورداری وبهره گیری ازقدرت اقتـصادی قابل ملاحظه جهان رارهبری کند ویاحتی یک قدرت بزرگ باقی بماند وبتوانـد بـرکـشورهای دیگرتأثیرگذاری نموده ،الگوهای خودراتوسعه دهد."