چکیده:
جهان بيني اسلامي، تامين سعادت فردي و اجتماعي انسان را مقصد قرار داده و در مسير نيل بدين مقصود الگوهاي رفتاري متعددي در حوزه هاي مرتبط با حيات وي ارائه نموده است. اقتصاد يكي از رموز بقاي خانواده و بالتبع جامعه اسلامي مي باشد. تاكيد قرآن كريم بر اخلاق محوري، آخرت گرايي، زمينه سازي جهت توليد و توزيع، لزوم اتخاذ الگوي صحيح مصرف و عدالت مداري، لزوم اهتمام والدين به تعليم و تربيت اقتصادي را مبرهن مي سازد.
خانواده به عنوان كانون تعالي انسان، از طريق آموزش فرزندان نسبت به التزام به اصول ارزش مند اخلاقي در حوزه اقتصاد سبب خواهد شد ، افراد از عنفوان جواني با برخورداري از حُسن رفتار و تدبير در عرصه هاي اقتصادي خانواده، توان مندي لازم نسبت به عهده داري مسووليت هاي كلان در تحولات اقتصادي جوامع را كسب نمايند. بدين سان نظارت مستمر والدين، رفتارهاي مدبرانه اقتصادي را نهادينه خواهد ساخت. بر اين مبنا ، پاي بند نمودن فرزندان به اصل ميانه روي، تقريب مفهوم «مدارا» با «اقتصاد » در انديشه فرزندان، بيان انگيزه هاي انجام فعاليت هاي اقتصادي براي فرزندان، تلقين مطلوبيت كار و نكوهش راحت طلبي و سوق دهي فرزندان به ارتقاء تعهد، تخصص و نوآوري از جمله مصاديق تعليم و تربيت اقتصادي فرزندان محسوب مي شوند.
خلاصه ماشینی:
"علامه طباطبایی( پیرامون ارتباط میان اقتصاد و اخلاقیات در جامعهمینویسد: مهمترین چیزی که جامعة انسانی را براساس خود پایدار میدارد، اقتصادیات جامعه است که خدا آن را مایة قوام اجتماعی قرار داده، و ما اگر انواع گناهان و جرائم و جنایات و تعدیات و مظالم را دقیقا آمارگیری کنیم و به جستجوی علت آن بپردازیم خواهیم دید که علت بروز تمامی آنها یکی از دو چیز است: یا فقر مفرطی است که انسان را به اختلاس اموال مردم از راه سرقت، راهزنی، آدمکشی، گرانفروشی، کمفروشی، غصب و سایر تعدیات وادار میکند، و یا ثروت بیحساب است که انسان را به اسراف و ولخرجی در خوردن، نوشیدن، پوشیدن، تهیة سکنی و همسر، و بیبند و باری در شهوات، هتک حرمتها، شکستن قرقها و تجاوز در جان، مال و ناموس دیگران وامیدارد و همة این مفاسد که از این دو ناحیه ناشی میشود هر یک به اندازة خود تأثیر مستقیمی در اختلال نظام بشری دارد، نظامی که باید حیازت اموال و جمعآوری ثروت و احکام مجعول برای تعدیل جهات مملکت و جدا ساختن آن از خوردن مال به باطل را ضمانت کند، وقتی این نظام مختل گردد و هر کس به خود حق دهد که هر چه به دستش میرسد تصاحب کند، و از هر راهی که برایش ممکن باشد ثروت جمع نماید، قهرا سنخ فکرش چنین میشود که از هر راهی که ممکن شد باید مال جمعآوری کرد؛ چه مشروع و چه نامشروع، و به هر وسیله شده باید غریزة جنسی را اقناع و اشباع کرد؛ چه مشروع و چه نامشروع، و هر چند به جاهای باریک هم بکشد و پر واضح است که وقتی کار بدین جا بکشد شیوع فساد و انحطاطهای اخلاقی چه بلایی بر سر اجتماع بشری درمیآورد، محیط انسانی را به صورت یک محیط حیوانی پستی در میآورد که جز شکم و شهوت هیچ همی در آن یافت نمیشود، و به هیچ سیاست و تربیتی و با هیچ کلمة حکمتآمیز و موعظهای نمیشود افراد را کنترل نمود (طباطبایی، 1374، ج9، ص331)."