چکیده:
پس از دوران رنج و محنت صوفیان نعمتاللهی در دوران فتحعلیشاه قاجار، به تخت نشستن محمدشاه قاجار نویدبخش پایان سختیها و مشکلات این طریقت در ایران بود. دو شعبۀ کوثرعلیشاهی و مستعلیشاهی سعی کردند از بستر ایجاد شده در این دوره هرکدام بهگونهای متفاوت برای دستیابی به موقعیت و جایگاهی بهتر بهره ببرند.ازاینرو مسئلۀ اصلی تحقیق حاضر نیز چگونگی عملکرد نظری و عملی این دو شعبۀ طریقت نعمتاللهیه بهمنظور دستیابی به جایگاه سیاسیـاجتماعی مناسب و تقابل با موانع نظری و عملی موجود در این دوره است. نتایج تحقیق که بر اساس منابع تاریخی و طریقتی بهدست آمده است، بیانگر آن است که شعبۀ کوثرعلیشاهی علیرغم شرایط موجود تلاشی در جهت تغییر ساختارهای دینی و سیاسی انجام نداد. اما شعبۀ مستعلیشاهی در برآوردهکردن این مهم دست به اقدامات نظری و عملی زد؛ هرچند که به نتیجهای نرسید.
The enthronement of Mohammad Shah Qajar promised Nematollahi Sufis the end of difficulties they experienced during the reign of Fath'ali Shah and their problems in Iran. Kowsaralishahis and Mastalishahis، as two branches of this doctrine، each tried to benefit a better position in those situations. The quality of theoretical and practical operation of these two branches of Nematollahi doctrine to reach a suitable socio-political position and the way they selected to remove the theoretical and practical barriers is the main issue of present research. The results، obtaind on the basis of historical and doctrinal sources، show that Kowsaralishahis didn't try to change the religious and political structures despite the existing conditions. But Mastalishahis had accomplished some inconclusive theoretical and practical actions to reach this important aim.
خلاصه ماشینی:
"٢- پیشینۀ تاریخی طریقت نعمت اللهی حضور طریقت نعمت اللهیه در ایران عصر قاجار در همان سال های ابتدایی و با برتخت نشستن فتحعلیشاه قاجار، با قتل و غارت و تبعید مشایخ و بزرگان این سلسله ـ که تعالیم صوفیانۀ آنها به عنوان معارض مستقیمی در برابر تشیع و قدرت و مرجعیت فقها معرفی میشد (بهبهانی، ج ١، ص ١٣٧-١٥٥) ـ همراه و هم زمان شد.
گویا مجذوب علیشاه ، حاجی زین العابدین شیروانی (مست علیشاه ) را به جانشینی خود انتخاب کرده بود، اما حاج محمدرضا همدانی (کوثرعلیشاه ) این انتخاب را نپذیرفت و خود را قطب کل خواند و همۀ درویشان نعمت اللهیه را به پراکندگی از گرد مست علیشاه و فراهم آمدن به حلقۀ خویش دعوت کرد (آزمایش ، ص ٢٢) و سلسله ای جدا ساخت که به نام سلسلۀ کوثرعلیشاهی شهره شد.
هم منابع نزدیک به شعبۀ کوثرعلیشاهی و هم مست علیشاهی، از نقار و جدایی بین مشایخ بزرگ نعمت اللهیه بر سر مسئلۀ جانشینی خبر میدهند و اشاره میکنند که بزرگانی همچون صدرالممالک اردبیلی، میرزا مسلم ارومی و میرزا مهدی خوئی یعنی همان اشخاصی که در آغاز پادشاهی محمدشاه بالاترین پست های دولتی را به دست آوردند، جانشینی حاجی زین العابدین شیروانی را قبول نکرده و قطبیت او را به جد زیر سؤال بردند (همایونی، ص ١٧٢-١٨٠؛ آزمایش ، ص ٢٢).
هرچند مجموعۀ آرا و عقاید و اندیشه هایی که مست علیشاه در آثار خود ارائه کرده ، فاقد طرحی منسجم برای پیریزی اندیشۀ سیاسی صوفیۀ نعمت اللهیه میباشد؛ وی تلاش بسیاری کرد تا با کنارزدن حاجی میرزا آقاسی و کسب مقام وزارت و برخورداری از قدرت سیاسی، یک گام محکم و اساسی در تدوین نظریه ای بر پایۀ مرجعیت صوفیان بردارد."