چکیده:
الزامات جامعه ايران مانند هر جامعه درحال گذار و يا درحال توسعه مشاركت زنان را به عنوان نيمي از نيروهاي فعال جامعه در عرصه هاي گوناگون ضروري مي سازد. از آن جا كه خانواده نخستين و مهم ترين عامل جامعه پذيري افراد تلقي مي شود لذا، به نظر مي رسد ميزان تمايلات مشاركت جويانه در خانواده مي تواند بر مقدار مشاركت زنان از جمله مشاركت سياسي آنان تاثير بگذارد. از راه بحث و گفت و گو در منزل، فرزندان با ارزش ها و نگرش هاي سياسي والدين آشنا مي شوند و از اين راه علاقمندي يا بي علاقگي آنان نسبت به مسايل سياسي ابراز مي شود. لذا، به نظر مي رسد وضعيت خانوادگي و موقعيت اجتماعي بر ميزان مشاركت سياسي افراد تاثير ميگذارد. اين مقاله براساس نتايج يك پژوهش پيمايشي پهنانگر و از نظر زماني يك بررسي مقطعي است كه در سطح استان آذربايجان شرقي، بين زنان 18 تا 64 سال ساكن در استان به اجرا گذاشته شده است. بر اساس فرمول كوكران، حجم نمونه مورد بررسي 1074 نفر برآورد شده، روش نمونه گيري به صورت خوشه اي چندمرحله اي و ابزار گردآوري داده ها پرسشنامه محقق ساخته است. يافته هاي پژوهش نشان مي دهند كه والدين پاسخگويان تمايل حدمتوسط و يا متوسط به بالايي به مشاركت سياسي داشته و در انجمن هاي گوناگون شركت و فعاليت مي كنند. نتايج آزمون همبستگي بين متغيرهاي مستقل و وابسته حاكي از آن است كه گرايش به مشاركت سياسي والدين بر فعاليت آن ها در انجمن ها تاثير گذار است و مشاركت جويي فرد در انجمن هاي گوناگون و در نهايت، مشاركت سياسي وي را متاثر مي سازد.
خلاصه ماشینی:
"از نظر هانتینگتون بین گسترش فرصت های تحرک اجتماعی فردی و مشارکت سیاسی در کوتاه مدت رابطه معکوسی وجود دارد و افراد اگر بتوانند با استفاده از بالا بردن سطح تحصیلات ، انتقال به شغل پرمنزلت تر یا کسب درآمد بیش تر به اهداف موردنظر خود که همان بهبود وضعیت 1 -Modernization theories اقتصادی و اجتماعی خود است ، دست یابند، معمولا از مشارکت در سیاست و فعالیت اجتماعی صرفنظر می نماید (٢٠٠١ ,Rabii).
این نتایج همسو با نتایج پژوهش درویش پور ( ١٩٩٥,Darvishpour)، هاشمی و همکاران ( ٢٠٠٩,Hashemi et al)، و مک کلارگ ( Mc Clarg ٢٠٠١) می باشد و با این حال ، نظریات مید ( ١٩١٠ Mead)، کولی (١٩١٠ Cooley) و میلبراث (١٩٧٧ Milbrath) را درباره تاثیر خانواده و گروههایی که فرد به آن ها تعلق دارد بر مشارکت سیاسی مورد تایید قرار می دهد.
یافته های این پژوهش در مورد تأثیر فعالیت اطرافیان فرد در انجمن ها و تمایلات مشارکت جویانه آنها بر میزان مشارکت سیاسی فرد، نتایج پژوهش مک کلارک (٢٠٠١ Mc Clarg) ، میلبراث (١٩٧٧ Milbrath) و آلموند و وربا(١٩٧٥ Verba &Almond )را مورد تأیید قرار می دهد.
هم چنین ، نتایج این پژوهش ، بر نتایج بدست آمده از طرح ملی بررسی مشارکت سیاسی زنان در ٢٨ استان کشور قاضی طباطبایی و همکاران (٢٠٠٤ Ghazi Tabataaii et al) در مورد آگاهی سیاسی زنان ، علاقه به سیاست و میزان عضویت در نهادها و نوع فعالیت های اجتماعی ( بیش ترین عضویت و فعالیت زنان درهیئت های مذهبی وپس از آن ، انجمن های خیریه ) صحه می گذارد.
students' attitudes towards women's political participation, Social Science Quarterly Tabatabai University, No. 19[Persian]."