چکیده:
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی گرایش به استفاده از حسابرسی مستمر توسط حسابرسان داخلی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. برای دستیابی به این هدف، از حسابرسان داخلی 75 شرکت در خصوص وضعیت استفاده آنها از سیستم حسابرسی مستمر نظرخواهی انجام شد. با تحلیل پاسخهای بهدست آمده، علل گرایش حسابرسان داخلی به استفاده از حسابرسی مستمر، با استفاده از تئوری رفتاری مبتنی بر نظریه یکپارچه پذیرش و استفاده از تکنولوژی، مشخص شد. طبق این نظریه، شش دلیل گرایش به استفاده از سیستم حسابرسی مستمر توسط حسابرسان داخلی «ارتقای عملکرد شغلی»، «سهولت استفاده از سیستم حسابرسی مستمر»، «حمایت سازمان از استقرار سیستم حسابرسی مستمر»، «اثر اجتماعی و طرز تلقی دیگران از حسابرس داخلی»، «فروش سالانه» و «استفاده داوطلبانه» معرفی گردید. نتایج یافتهها نشان میدهد که «سهولت استفاده از سیستم حسابرسی مستمر»، «حمایت سازمان از استقرار سیستم حسابرسی مستمر»، «اثر اجتماعی و طرز تلقی دیگران از حسابرس داخلی»، پیشبینیکننده مهمی از گرایش حسابرسان داخلی به استفاده از حسابرسی مستمر میباشند. همچنین فروش سالانه شرکت و استفاده داوطلبانه بهطور قابل توجهی، رابطه بین حمایت سازمانها و اثر اجتماعی را تعدیل مینماید. این در حالی است که ارتقای عملکرد شغلی حسابرسان در نتیجه استفاده از سیستم حسابرسی مستمر از دلایل گرایش به استفاده از سیستم نیست. این نتیجه میتواند حاکی از عدم توجه سازمانها به حرفه حسابرسی داخلی و در نتیجه کاهش انگیزه حسابرسان برای استفاده از فناوریهای جدید باشد.
خلاصه ماشینی:
"از این رو فرضیههای زیر را میتوان مطرح نمود: H5a: فروش سالانه، رابطۀ میان سهولت استفاده و گرایش به استفاده از سیستم حسابرسی مستمر توسط حسابرسان داخلی را تعدیل مینماید.
با توجه به این موضوع، فرضیۀ ششم بهصورت زیر مطرح میشود: H6: استفادۀ داوطلبانه رابطۀ میان اثر اجتماعی و گرایش به استفاده از سیستم حسابرسی مستمر توسط حسابرسان داخلی را تعدیل مینماید.
خلاصه یافتههای فرضیههای اول تا چهارم پژوهش فرضیه متغیر مستقل ضریب مسیر آمارۀ t سطح معناداری نتیجۀ آزمون H1 سهولت استفاده 272/0 662/2 کمتر از 005/0 تأیید H2 ارتقای عملکرد شغلی 137/0 672/1 بیشتر از 005/0 رد H3 حمایت سازمان 202/0 017/2 کمتر از 005/0 تأیید H4 اثر اجتماعی 307/0 335/3 کمتر از 005/0 تأیید در جدول شمارۀ 1 نتایج آزمون فرضیههای اول تا چهارم نشان داده شده است.
در الگوی جزءبهجزء و کلی، متغیر فروش سالانه نمیتواند بر رابطۀ سهولت استفاده و ارتقاء عملکرد شغلی و گرایش به استفاده از سیستم حسابرسی اثر تعدیلگری داشته باشد، زیرا علاوه بر اینکه معناداری رابطه را تغییر نمیدهد، ضریب مسیر را نیز کاهش میدهد.
بنابراین، میتوان گفت که فروش سالانه، رابطۀ میان سهولت استفاده و ارتقای عملکرد شغلی و گرایش به استفاده از سیستم حسابرسی مستمر توسط حسابرسان داخلی را در الگوی جزءبهجزء و کلی تعدیل نمیکند.
بنابراین، میتوان گفت که فروش سالانه رابطۀ میان حمایت سازمان و اثر اجتماعی و گرایش به استفاده از سیستم حسابرسی مستمر توسط حسابرسان داخلی را در الگوی جزءبهجزء تعدیل مینماید.
بنابراین، میتوان گفت که استفادۀ داوطلبانه، رابطۀ میان اثر اجتماعی و گرایش به استفاده از سیستم حسابرسی مستمر توسط حسابرسان داخلی را تعدیل مینماید."