چکیده:
در سالهای اخیر در ایران، نظریة ایدن چمبرز تحت عنوان «خوانندة درونمتن» از طرف محققان حوزة ادبیات کودک بسیار موردتوجه قرار گرفته است. تلاش پژوهشهای مربوطه خوانش متفاوت آثار نویسندگان ایرانی این حوزه از ادبیات بر اساس نظریة چمبرز بوده است. چمبرز در روش نقد خود برای شناسایی ویژگیهای خوانندة درونمتن اثر ادبی بررسی چهار عنصر سبک، زاویة دید، طرفداری و شکافهای گویا را لازم میداند. سوال عمدة این مقاله این است که آیا ویژگیها و شیوه-های نظری که چمبرز آنها را برای خلق خوانندة درونمتن ضروری میشمارد در آثار ادبی خود او عملا نمود پیداکردهاند؟ بررسی داستان «روز بیکاری سیندی» از مجموعه داستان بازی محبت1 نشان میدهد که چمبرز با بهرهگیری هوشمندانه از شیوههای مختلف، ازجمله تغییر سبک روایتی-توصیفی به سبک نمایشی-عینی، کلمات متنوع اما روان و صمیمی، آرایههای ادبی کم و قابلفهم، راوی سوم شخص محدود به کانونگری شخصیت اول داستان، طرفداری از طریق تغییر سبک، شکافهای صوری و فرهنگی و شکاف در شخصیتپردازی و ساختار متن خوانندة کودکی فعال و منتقد را در متن خود میسازد و طلب میکند.
In recent years in Iran, Aiden Chambers theory called The Reader in the Book has greatly attracted researches in the realm of children literature. The purpose of such studies has been to read various works of Iranian children literature writers based on Chambers theory. In order to recognize the specifics of the child reader in the text, Chambers introduces the four essential elements of style, point of view, taking sides and tell-tale gaps. The fundamental question of this study is to examine whether the theoretical elements and concepts chambers names as essential to create the child reader in the book are practically used in his literary works? The examination of Cindys Day Out from his collection, Kissing Game, represents that Chambers has created an active and critical child reader in his work through the proper application of different methods, such as the shift from narratorial-descriptive style to dramatic-objective style, Various but fluid and friendly diction, few but understandable literary figures, third person narrator focalized through the main character, taking sides through style shift, superficial and cultural gaps along with gaps in characterization and narrative structure.
خلاصه ماشینی:
پرسش اصلی مقالة پیش رو عبارت است از: آیا ویژگیها و شیوههای نظری که چمبرز آنها را برای خلق خوانندة درونمتن ضروری میشمارد، در آثار ادبی خود او عملا نمود پیدا کردهاند؟ بررسی داستان «روز بیکاری سیندی» از مجموعهداستان بازی محبت نشان میدهد که چمبرز با بهرهگیری هوشمندانه از شیوههای مختلف ازجمله تغییر سبک روایتی- توصیفی به سبک نمایشی- عینی، کلمات متنوع اما روان و صمیمی، آرایههای ادبی کم و قابل فهم، راوی سومشخص محدود به کانونگری شخصیت اول داستان، طرفداری از طریق تغییر سبک، شکافهای صوری و فرهنگی و شکاف در شخصیتپردازی و ساختار متن، خوانندة کودکی فعال و منتقد را در متن خود میسازد و طلب میکند.
اورسلا سپس تصمیم میگیرد با آرایش صورت و مو، و تغییر چهره از هویت سیندی بگریزد؛ اما پس از انجام دادن این کار، همان حس سستهویتی از طریق توصیفات مستقیم راوی به خواننده منتقل میشود: «اورسلا متحیر شده بود...
چرا اعضای خانواده با اورسلا همچون برده رفتار میکنند؟ چرا بهسبب آرایش و لباسهایش با او متفاوت و گاه زننده رفتار میشود؟ چمبرز پر کردن این شکافها را به خوانندة کودک وامیگذارد و او را بهسمتی هدایت میکند که ضمن تعامل با متن، همراه با اورسلا فاصلة او را با دیگر شخصیتهای ظاهربین داستان حس کند، دلیل رفتارهای عجیبوغریب با او را بفهمد و کمکم برای پر کردن شکاف اصلی داستان، «موضوع غیرقابل ذکر» و تغییر هویت اورسلا آماده شود.
چمبرز در صفحات پایانی داستان بهصورت مستقیم به این تغییر هویتی اشاره نمیکند و از خوانندة کودک خود انتظار دارد هویت جدید را از پاسخ مقتدرانه و متفاوت اورسلا به دستور خواهرانش برداشت کند: «شام چی داریم؟ میتونی سریع برامون یه پیتزا آماده کنی؟» «نه نمیتونم.