چکیده:
حکومت یک ضرورت طبیعی، شرعی و قانونی است. ازاینرو در مفروض توماس آکوئیناس توجه به یک دولت دینی تحت حاکمیت قانون الهی، مدلی مقبول است. فرضیّۀ او چنین است که نماد اقتدار سیاسی (حکومت) در اختیار شخص پادشاه و اقتدار دینی در اختیار کلیسا قرار دارد. پادشاه بهعنوان نماد اقتدار سیاسی وظیفه دارد با تأمین سعادت دنیوی مقدمات لازم را برای رسیدن به سعادت اخروی که همان رسیدن به خداست، فراهم سازد. وی همچنین در عین توجه به استقلال نسبی نهاد سیاسی و دینی از هم، تبعیت نهاد سیاسی از نهاد دینی را تأکید میکند. همین موضوع چالشبرانگیزترین بخش مکتب تومیسم است. مقالۀ حاضر نشان داده که با بررسی رویکردهای کلان فلسفۀ تومیسم مانند هستیشناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی میتوان به حاکیمت قانون و دولتی با باورهای دینی در ذیل مباحث حقوق عمومی در این مکتب دست یافت.
The existence of government as a natural ، religious and legal phenomenon is a necessity . According to the theory of Thomas Aquinas، the attention to a religious government under the rule of a divine law is an accepted model. He hypotheses two main pillars: The government as a symbol of political authority is ruled by king and the religious affairs are ruled under the command of church. King، as a symbol of political authority، has the duty to pave the way for people to move toward a prosper eternal life reaching God. Although، he knows the political and religious institutions as two relatively independent phenomena، he emphases on adherence of political institution to religious one . This is the most challenging part of the Thomism's school. This paper shows that by considering the macro approaches of Thomism philosophy، such as ontology، epistemology، anthropology، it is possible to achieve rule of a law and a state with religious beliefs under public law issues.
خلاصه ماشینی:
"یکی از بارزترین نقش های فلسفۀ تومیسم در عصر خویش توجه به دو مسئلۀ مهم مذکور بود؛ یعنی پرداختن به رابطۀ میان اقتدار سیاسی با نمایندگی پادشاه و اقتدار مذهبی با نمایندگی کلیسا و تشریح و ترسیم حوزة فعالیت هر یک با تعیین سلسله مراتب با برخی استدلال های عقلی و نیز بهره گیری از متون کتب مقدس ؛ همچنین تبیین رابطۀ قوانین الهی (شریعت ) و قوانین بشری (براساس عقل و عرف ) از دغدغه هایی است که آکوئیناس برای روشن کردن آنها نیروی فراوانی صرف کرد.
از سوی دیگر، در ضرورت وجود قوانین الهی (شریعت ) اندیشۀ آکوئیناس این بود که با توجه به دوبعدی بودن انسان و اینکه اعمال درونی وی نیز باید در مسیر و غایت نهایی قرار گیرد، علاوه بر قوانین بشری که گاه ممکن است بر اثر اختلاف در سلایق ، اختلاف در داوریها نیز پیش آید، قوانین یزدانی برای تتمیم و تکمیل قوانین بشری به کمک انسان میآید و سعادت دنیوی و اخروی وی را تضمین میکند.
تحلیل و جمع بندی افکار آکوئیناس در زمینۀ مؤلفه های حقوق عمومی، با بازخوانی فرضیۀ این نوشتار یعنی تأثیرگذاری اندیشه های دینی آکوئیناس به عنوان یک متفکر صاحب سبک مستقل ، در دنیای مسیحیت موجب شده که رویکرهای کلان وی در حوزة حقوق عمومی حول محور خدا، ایمان و وحی باشد، ازاین رو این آموزه ها و اعتقادات در طرح ریزی وی از حاکمیت قانون و نحوة شکل گیری دولت که با تأکید بر نقش عقل طبیعی است ، به شدت از امور دینی و وحیانی متأثر شده و در نتیجه ما را به حکومتی پادشاهی البته به صورت مشروطه با قیود قوانین طبیعی و یزدانی رهنمون سازد."