چکیده:
هدفپژوهش حاضر بررسیاضطرابحالت-صفت و دشواری در تنظیم هیجان بر اساس ابعاد شخصیتی حساسیت به تنبیه و حساسیتبه پاداش بود. به همین منظور، از جامعه دانشجویان پسر دانشگاه ارومیه بر اساسنمرات انتهایی توزیع در پرسشنامه حساسیت به پاداش و تنبیه چهار گروه دارای فعالیتبالای سیستم حساسیت به تنبیه، فعالیت پایین سیستم حساسیت به تنبیه، فعالیت بالایسیستم حساسیت به پاداش و فعالیت پایین سیستم حساسیت به پاداش انتخاب شدند. سپس هرگروه به صورت انفرادی در مقیاساضطراب حالت-صفت و دشواری در تنظیم هیجان موردارزیابی قرار گرفتند.دادههای جمعآوری شده با استفاده از شاخصهای توصیفی، تحلیل واریانس چند متغیره،تحلیل واریانس یک طرفه و آزمونهای تعقیبی تحلیل شدند. نتایج نشان داد که بین چهارگروه بر اساس ابعاد اضطراب حالت-صفت و دشواری در تنظیم هیجان تفاوت معنیداری وجود دارد. به نظر میرسدفعالیت بالای سیستم حساسیت بهتنبیه با تجربه بیشتر اضطراب و دشواری در تنظیم هیجان مرتبط است.
خلاصه ماشینی:
همچنين شکل گيري تنظيم هيجان و شيوه هايي که افراد به هيجان ها واکنش نشان داده يا تنظيم ميکنند با تغييرپذيري در حساسيت سيستم هاي سيستم جنگ -گريز-انجماد، سيستم بازداري رفتار و سيستم فعال سازي رفتار مرتبط بوده (دپو و اياکونو٩، ١٩٨٩) و پژوهش ها ارتباط بين سيستم جنگ -گريز-انجماد و 1- Aldao, Nolen-Hoeksema, & Schweizer 2- Gratz & Tull 3- Roemer 4- Linehan 5- Amstadter 6- Barlow, Allen, & Choate 7- Brumariu & Kerns 8- Jacob, Thomassin, Morelen, & Suveg 9- Depue & Iacono سيستم بازداري رفتار با اختلال هاي شخصيتي را بيان داشته اند که ممکن است با توانايي خود تنظيمي به عنوان يک سازه وسيع که تنظيم هيجان را نيز شامل ميشود، مرتبط باشد (کلايز، ورتومن ، اسميت ١ و بيجتبير، ٢٠٠٩).
مروري بر مطالعات انجام شده نشان ميدهد که بين سيستم هاي مغزي-رفتاري و دامنه گسترده اي از اختلال هاي روانپزشکي شامل وسواس (فولنا و همکاران ، ٢٠٠٤)، افسردگي (پينتو- 1 -brain circuits 2 -neurotransmitter 3 - Slobodskaya 4 - Beevers , Meyer 5 - Campbell-Sills, Liverant, Brown 6 - Johnson, Turner, Iwata 7 - Jorm 8 - Muris, Meesters, De Kanter, Timmerman 9- Segarra 10- Segarra, Ross, Pastor, Montañés, Poy, & Moltó 11- Coplan, Wilson, Frohlick, Zelenski 12- Fullana منزا١ و همکاران ، ٢٠٠٦؛ کيمبرل و همکاران ، ٢٠٠٧)، اختلال دو قطبي (سالورت ، کاسترا، توربينا، فورست ، آرانز و توربينا٢، ٢٠٠٧؛ آللوي ٣ و همکاران ، ٢٠٠٨)، پيسکوپاتي (نيومن ، مک - کوان ، وايگن و ساد٤ِ، ٢٠٠٥) نشخوارگري و علائم پرخوري عصبي (راندلز، فِلت ، ناش ، مک - کروگر و هِويت ٥، ٢٠١٠؛ کيمبرل و همکاران ، ٢٠٠٨) و سو مصرف مواد و الکل رابطه وجود دارد (هانت و همکاران ، ٢٠٠٨؛ ويگت ٦ و همکاران ، ٢٠٠٩).