چکیده:
فلسفه سياسي يكي از شاخه هاي فلسفه است كه تأكيد اصلي آن بر بايدها و نبايدها در سپهر سياسي است.
است كه به كيفيت زندگي جامعه سياسي مي پردازد. گرچه فلسفه « دانشي هنجاري » به سخن ديگر، فلسفه سياسي
سياسي بسته به اوضاع زمانه با موضوعات گوناگوني سر و كار دارد، اما در اين ميان به نظر مي رسد كه چهار
« هدف حكومت » و ،« ماهيت دولت و اندازه دخالت آن » ،« آزادي فرد و مرزهاي آن » ،« سرشت انسان » موضوع يعني
از مهمترين رسالتهاي فلسفه سياسي بوده كه همواره فيلسوفان در اين زمينه را به خود سرگرم كرده است. اين
متمركز خواهد بود؛ زيرا اين حوزه يكي از مناقشه انگيزترين مباحث فلسفه سياسي بوده « هدف حكومت » نوشتار بر
است؛ بدي نگونه كه نه تنها در ميان فيلسوفان سياسي درباره ارزشها و آرمانهاي سياسي اختلا فنظر وجود داشته و
دارد، كه برداشتهاي آنان از آرمانهاي سياسي مهمي چون آزادي و عدالت نيز متفاوت و ناهمخوان بوده و هست.
در اين پژوهش بر آن نيستيم كه آرمان سياسي برتر را شناسايي كنيم، بلكه مي خواهيم اين نكته را روشن كنيم كه
مفهوم كليدي پارادايم فلسفه سياسي « عدالت » ، چگونه از انديشه سياسي افلاطون تا انديشه جان رالز در سدۀ بيستم
بوده است. اگر بپذيريم كه عدالت مهمترين دغدغه افلاطون بعنوان آغازگر رشته فلسفه سياسي است و اين رشته
با يك روند تاريخي بزرگ و پر پيچ وخم به جان رالز مي رسد كه در پايان سده بيستم با كتاب نظري هاي در باب
عدالت جاني دوباره به پارادايم از ياد رفته فلسفه سياسي دميد، آنگاه مي توان اهميت نوشتار حاضر را ارزيابي كرد.
افلاطون بنيادگذار فلسفه سياسي، در اثر برجسته خويش جمهوري بخش گسترده اي را به عدالت اختصاص داده
است و شايد بتوان گفت كه چگونگي استقرار عدالت و حل بحران عدالت آتني مهمترين هدف افلاطون در اين
اثر بوده است. ولي مي توان گفت كه جان رالز با اثري كه در 1971 منتشر كرد انقلابي در فلسفه سياسي برپا كرده
« عدالت انصافي » است. رالز با اين كتاب نيرويي دوباره به فلسفه سياسي داد و نظريه بحث انگيزي مطرح كرد كه به
شهره است. با توجه به اين نكته كه عدالت همچنان مهمترين هدف فلسفه سياسي از زمان ظهور فلسفه سياسي
در دوران كلاسيك تا سده بيستم بوده است، در ادامه اين پژوهش مي كوشيم هرچند كوتاه، طرح فكري اين دو
انديشمند يعني افلاطون و جان رالز درباره شيوة استقرار عدالت سخن برانيم.
خلاصه ماشینی:
"توماس اسپریگنز، اندیشه آشکار است که کتاب رالز دارای آثار و پیامدهای مهمی افلاطون را یکی از بهترین و کهن ترین نمونه های برای حوزه فلسفه سیاسی است و مطالب آن نشان تلاش یک نظریه پرداز در روشنگری بی نظمی اخلاقی می دهد که چگونگی شکل گیری و گسترش عدالت می داند (اسپریگنز، ٧٧:١٣٨٢-٧٢).
عدل از دیدگاه افلاطون ، آن دوران این بود که چگونه می توان اصول اخلاقی فضیلتی است که در پرتو آن هر یک از این گروهها برای برپا کردن جامعه ای خوب را از خلال اندیشه تنها به کار خویش سرگرم باشند و به همین سان هر سیاسی به کار گرفت ؟ در این راستا، سقراط ، افلاطون و کس ، تنها، کاری را که برای آن ساخته شده است و ارسطو هر یک از دیدگاه ویژه خود به این گونه پرسشها استعدادش را دارد انجام دهد و در کار دیگری دخالت پاسخ دادند.
این موضوع در ولف »که «فلسفه سیاسی امروز در جهان انگلیسی زبان باور افلاطون دلیل و گواه محکمی است برای اینکه از ١٩٧١ که سال انتشار کتاب نظریه ای درباره عدالت از یکسو سازماندهی و اداره مدینه به دست دانندگان رالز است آغاز می شود» (١٩٩٨:١١٨ ,Wolff) یکسره فلسفه سپرده شود و از سوی دیگر عوام سر به زیر به درست به نظر می رسد."