چکیده:
مضامین و انديشه هاي اسطوره اي، در طول تاريخ بشر براي بقاي خود به قالب هاي گوناگون درمي آيند، يكي از اين ساحت ها و جهان ها، جهان عرفان است. بن مايه ها و وجوه مشترك جهان اسطوره و عرفان در مباني شناخت، تاويل پذيري، تقدس زمان و مكان و... امكان هم گرايي، ارتباط و تعامل اين دو جهان را بسترسازي مي كند. جستار حاضر با توجه به يكي از محورهاي كانوني جهان اساطير، مركزيت زن و الگوي مادرتباري و همبسته هاي معنايي آن به تحليل زندگي و شخصيت رابعه عدويه، كه عشق را وارد گفتمان عرفان زاهدانه كرد، مي پردازد. اهميت انديشه رابعه روي آوردن به عشق و شور در برابر زهد و رياضت است، اين پژوهش به تبيين ژرف ساخت كهن الگويي اين شخصيت مي پردازد.
جستار حاضر، با تكيه بر روايت عطار در تذكره الاوليا تبيين مي نمايد، كه چگونه رابعه پس از گذر از مراحل رازآموزانه قهرماني، به عنوان ايزدبانو و زهدان مادر كبير طرح مي شود، رابعه در اين الگوي و در خويش-كاري زنانه خويش، شخصيتي دوگانه و متناقص را به نمايش مي گذارد، او تلفيقي است، از باكره گي و زايندگي؛ رابعه هم دوشيزه است، و هم مادر مردان بزرگي چون حسن بصري و حلاج؛ او هم به مطربي پرداخته و هم عارفي است، كه در تبلور وجه زنانه خويش، عشق را در پيكره عرفان زاهدانه جاري ساخت، رابعه در كمال رقت قلب به شدت مهيب و مخوف است. رابعه پس از گذراندن آيين تشرف، در حركت به سوي مركز(كعبه) و در رسيدن به تعادل، تكامل و وحدانيت، خود به مركزي براي عارفان عصر خويش بدل می شود.
خلاصه ماشینی:
"این پژوهش با معرفی رابعـه در طـرح یـک ایزدبـانوی اسطوره ای و چیدمان و تکمیل ابعاد شخصیت دوگانه و متناقض او نشان می دهد که چگونـه رابعه در راستای نقش ویژة ایزدبانوانـه خـویش ، بـا تکیـه بـر عشـق ، محبـت و وجـه رحمـانی پروردگار، خلأ عرفان مردانۀ مبتنی بر زهد را با عرفان عاشقانه پر می کند و همۀ هسـتی را بـه سرچشمه های حیات ، زایش و باروری و عشق و رحمت متصل می سـازد.
به عبـارتی رابعـه در ایـن الگـو، در کنـار تقـدس دوشیزگی ، با عنصر زنانگی که دربرگیرندة زایش و بـاروری اسـت ، محمـل رجـوع مـردان برای بازگشت به زهدان مادر برای تولد دوباره است و این مقام ، به دلیل اتصـال و بازگشـت رابعه به زهدان زمین مادر است ؛ خلوت یا حبس در کلبۀ محقر و محدودیت ارتباط رابعـه بـا جهان بیرون ، یکی از جلوه های مرگ آلود زندگی اوست .
جریـان عرفـان زاهدانـه بـا تکیـه و تأکیـد بیش ازحد بر هیبت و ترس از الوهیت مردانه با خلئـی اساسـی روبـه رو مـی شـود، امـا عرفـان متکی به جنبه های زنانه مانند عشق ، ایثار و گذشت ، بازتابی از محوریت یافتن و برجسته شدن اسطوره هـای زن سـالارانه اسـت ؛ زیـرا بـه تعبیـر کمپبـل ، هـیچ قاعـده و آیـین مردانـه ماننـد دیوارهای صومعه و حتی انزوای دشـت هـا نمـی توانـد حضـور زنانـه را کـاملا عقـب برانـد."